satansim
عشق - نفرت -شعر -جملات قصار-و ....

این یک آزمون استاندارد روان شناسی است. شما باید خودتان را در هر یک از ده موقعیت زیر تصور کنید و گزینه مناسب خودتان را پیدا کنید و علامت بزنید...

بعد از آن، باید نمره مناسب خودتان را در پرانتز انتهای هر گزینه بخوانید و مجموع نمرات تان را حساب کنید تا بفهمید که آیا شما از آن آدم هایی هستید که زیر فشارهای زندگی، به هم می ریزند و تسلیم می شوند یا این که با صبر و اعتماد به نفس، در برابر مشکلات زندگی مقاومت می کنید و می ایستید.

▪ فرض کنید کارفرمایتان از شما می خواهد به دفتر او بروید و هنگامی که شما را در دفترش می بیند، با لحن تندی با شما برخورد می کند. شما در این حالت، کدامیک از کارهای زیر را انجام می دهید؟

۱) احساس شکست و تحقیر می کنید و هنگامی که به محل کارتان برمی گردید، ماجرا را برای بقیه همکاران تان هم تعریف می کنید. (۲ نمره)

۲) به محل کارتان برمی گردید و سعی می کنید همه چیز را فراموش کنید. (۵ نمره)

۳) موضوع را با یکی از صمیمی ترین دوستان تان در میان می گذارید و سعی می کنید با کمک او راه حلی برای مشکل تان پیدا کنید. (۷ نمره)

▪ فرض کنید که یک هفته است وارد محل کار جدیدی شده اید اما هر چه تلاش می کنید، نمی توانید با هیچ کدام از همکاران جدیدتان دوست شوید. چه کار می کنید؟

۱) حوصله تان از این کار جدید سر می رود. دیر سر کار می روید و زود برمی گردید. (۲ نمره)

۲) کارتان را به درستی انجام می دهید اما هم زمان به دنبال کار مناسب تری هم می گردید. (۵ نمره)

۳) سعی می کنید بفهمید که مشکل از شماست یا همکاران تان. سعی می کنید علت این نوع رابطه را کشف کنید و راه حلی برایش پیدا کنید. (۷ نمره)

▪ فرض کنید چند ساعت روی یک پروژه وقت گذاشته اید اما کامپیوترتان دچار مشکلی می شود و تمام اطلاعاتی که روی سیستم ذخیره کرده بودید، از دست می رود. آن وقت شما ...

۱) دل تان می خواهد با مشت به صفحه مونیتور بکوبید و آن را خرد کنید. (۲ نمره)

۲) با عصبانیت از محل کارتان بیرون می آیید و از صحنه دور می شوید. (۵ نمره)

۳) ناراحت می شوید اما به این فکر می کنید که از چه راهی می شود دوباره این اطلاعات را به دست آورد و ذخیره کرد. (۷ نمره)

▪ فرض کنید که یک هفته برای پروژه تان زحمت کشیده اید و فقط چند ساعت دیگر تا موعد تحویل پروژه، وقت دارید اما هنوز قسمت هایی از کارتان مانده است که باید کامل شود. چه کار می کنید؟

۱) می خواهید کارتان را تمام کنید ولی آن قدر هیجان زده و عصبی هستید که نمی توانید روی کارتان تمرکز کنید. (۲ نمره)

۲) با خودتان می گویید: شاید بد نباشد اگر کمی هم استراحت کنم. (۵ نمره)

۳) با خودتان می گویید: «من که تا اینجا آمده ام، این چند ساعت را هم کار می کنم» و بعدش هم تصمیم می گیرید کارتان را به اتمام برسانید. (۷ نمره)

▪ فرض کنید کارفرمایتان شما را از سر کارتان اخراج می کند. چه کار می کنید؟

۱) آنقدر نگران و پریشان می شوید که شب خواب تان نمی برد. (۲ نمره)

۲) تصمیم می گیرید که چند روزی از کار به دور باشید (مثلا بروید مسافرت) و بعدش برگردید و به یک شغل جدید فکر کنید. (۵ نمره)

۳) نیازمندی های روزنامه را باز می کنید و به دنبال کار می گردید و از طریق دوستان و آشنایان تان هم جویای کار می شوید. (۷ نمره)

▪ فرض کنید در ارتباط با صمیمی ترین دوست تان دچار شک و تردید شده اید. چه کار می کنید؟

۱) مدام به این فکر می کنید که دوست تان قصد دارد شما را فریب بدهد و به شما خیانت کند. (۲ نمره)

۲) ارتباطتان را با او قطع می کنید. (۵ نمره)

۳) تصمیم می گیرید با او حرف بزنید و بفهمید که مشکل کجاست. (۷ نمره)

▪ فرض کنید رابطه تان با صمیمی ترین دوست تان به هم خورده است. آن وقت شما...

۱) خودتان را به بی خیالی می زنید و می گویید تقصیر خودش بود! (۲ نمره)

۲) سعی می کنید با دوست دیگری، یک ارتباط صمیمانه برقرار کنید. (۵ نمره)

۳) سعی می کنید بفهمید مشکل تان کجای کار بوده و اگر رفع شدنی است، مشکل را رفع کنید؛ وگرنه، در ارتباط های بعدی، بیشتر دقت کنید. (۷ نمره)

▪ شب است و شما دارید در بزرگراه رانندگی می کنید که ناگهان اتومبیل تان دچار مشکل می شود و در تاریکی تنها می مانید. آن وقت شما...

۱) وحشت می کنید که مبادا به شما حمله کنند یا ماشین تان را بدزدند. (۲ نمره)

۲) ماشین را قفل می کنید و برای کمک گرفتن به نزدیک ترین محل می روید. (۵ نمره)

۳) سعی می کنید از ماشین های دیگر کمک بگیرید. (۷نمره)

▪ دارید درست رانندگی می کنید اما ماشین پشت سرتان دستش را گذاشته است روی بوق و می خواهد از شما سبقت بگیرد. چه کار می کنید؟

۱) می گذارید رد شود ولی به او ناسزا می گویید. (۲ نمره)

۲) اهمیت نمی دهید چون هنوز فاصله اش با شما زیاد است. (۵ نمره)

۳) کنار می کشید تا از شما سبقت بگیرد و رد شود. (۷ نمره)

▪ پلیس دارد به اشتباه شما را جریمه می کند در حالی که شما اطمینان دارید هیچ خلافی مرتکب نشده اید. چه کار می کنید؟

۱) با پلیس جر و بحث می کنید و به او می گویید به هیچ عنوان این جریمه را قبول نخواهید کرد. (۲ نمره)

۲) می دانید که بحث کردن با او هیچ فایده ای ندارد و به همین خاطر جریمه را سریع قبول می کنید. (۵ نمره)

۳) سعی تان را می کنید که در کمال آرامش او را متقاعد کنید اما وقتی می بینید که او به هیچ وجه، قبول نمی کند جریمه را قبول می کنید. (۷ نمره)

● تفسیر آزمون

به کسانی که در این آزمون، بیشتر از ۶۵ امتیاز آورده اند باید تبریک گفت و آنهایی هم که امتیازشان بین ۳۰ تا ۶۵ شده است، باید بدانند که در مواجهه با استرس های زندگی شان کمی مشکل دارند و بهتر است درباره راه های مقابله با استرس بیشتر مطالعه و تمرین کنند.



           
جمعه 26 فروردين 1390برچسب:, :: 19:3
negar

تست جالب روانشناسی


با خواندن اولین تست و انتخاب گزینه مناسب به سوالی که هر گزینه مشخص کرده بروید و به آن سوال جواب دهید.
مثلا اگر گزینه پ سوال ۱را انتخاب کردیددیگر لزومی ندارد سوال۲و ۳را پاسخ دهید فقط کافی است بهسوال۴ مراجعه کنید.


۱)بیش از همه دوست دارید به کجا سفر کنید:
الف) پکن: رجوع شود به سوال ۲
ب) توکیو : رجوع به سوال ۳
پ) پاریس : رجوع به سوال ۴
 

۲) آیا تا به حال با دیدن فیلم ترحم انگیزی به گریه افتاده اید؟!
الف) بله : رجوع به سوال ۴
ب) خیر : رجوع به سوال ۳


۳)اگر با نامزدتان قرار داشته باشید و او یک ساعت بعد هم سر قرار نیاید چه کار می کنید؟!
الف) نیم ساعت دیگر صبر می کنید : رجوع به سوال ۴
ب) فوری از محل قرار می روید : رجوع به سوال ۵
پ) آنقدر صبر می کنید تا بیاید : رجوع به سوال ۶


۴) آیا دوست دارید به تنهایی به سینما بروید؟
الف) بله : رجوع به سوال ۵
ب) خیر : رجوع به سوال ۶
 

۵) اگر در ابتدای آشنایی با نامزدتان او بخواهد دست شما را بگیرد چه واکنشی نشان می دهید؟
الف) از این کار امتناع می کنم : رجوع به سوال ۶
ب) برای مدت کوتاهی دستش را می گیرم: رجوع به سوال ۷
پ) پیشنهادش را قبول می کنم و دستش را می گیرم: رجوع به سوال۸
 

۶)آیا شما فرد شوخ طبعی هستید؟
الف) بله : رجوع به سوال ۷
ب) خیر : رجوع به سوال ۸


۷)به نظرتان مدیر توانایی هستید؟
الف) بله : رجوع به سوال ۹
ب) خیر : رجوع به سوال ۱۰
 

۸) اگر امکان داشت دوباره به دنیا بیایید دوست داشتید چه جنسیتی داشته باشید؟
الف) مرد : رجوع به سوال ۹
ب) زن : رجوع به سوال ۱۰
پ) اهمیتی ندارد : شخصیت نوع ۴


۹)آیا در آن واحد بیش از یک دوست صمیمی دارید؟
الف) بله : شخصیت نوع ۲
ب) خیر : شخصیت نوع ۱


۱۰) آیا به نظرخودتان فرد باهوشی هستید؟
الف) بله : شخصیت نوع ۲
ب) خیر : شخصیت نوع ۳


پاسخ تست:


شخصیت نوع یک؛
به شما تبریک می گوییم:شما برای همسرتان فرد بسیار جذابی هستید.حتی از منظر او شما زیبایی چشم گیری دارید. نه تنها ترکیب ظاهری زیبایی دارید.بلکه شخصیت شوخ طبع و لطیفی دارید.شما فرد فرهیخته ای هستید و می دانید که با همسرتان چگونه کنار بیایید و وقت تان را در اختیارش بگذارید.به این ترتیب است که شما فرد دلخواه او به شمار می روید.


شخصیت نوع دو؛
کاملا" خوب:شما به راحتی همسرتان را جذب می کنید اما خودتان را به این راحتی در دام عشق گرفتار نمی کنید.شوخ طبعی تان او را وادار میکند تا با شما کنار بیاید. او از بودن در کنار شما احساس شادمانی بسیاری دارد.
 

شخصیت نوع سه؛
بد نیست: شما نمی توانید به خوبی نامزدتان را به خود جذب کنید. اما خصوصیات جالب توجهی دارید که او بتواند با تکیه بر انها با شما کنار بیاید.سعی منید برای مشاهده امور مختلف دیدگاه یگانه ای داشته باشید.شما در چشم دوستانتان فردی کاملا صمیمی هستید.
 

شخصیت نوع چهار؛
مواظب باشید:شما نمی توانید نامزدتان را به خود جذب کنید چرا که دانش و ارزشهای غریزی انسانی والایی برخوردار نیستید.گاهی مواقع از خودتان بی تفاوتی هایی نشان می دهید به همین دلیل است که مورد پسند همسرتان نیستید



           
جمعه 26 فروردين 1390برچسب:, :: 18:58
negar

خنده زوركی: نیشخند كنترل شده است که تا چشم ها گسترش نمی یابد.

دهان كجی: گوشه لب ها را مانند پوزخند به عقب برده و دندان ها را نمایان می گرداند.

تبسم با دهان گشوده: دندان های بالا نمایان شده و به شخصی كه با شما گفتگو می كند می فهماند كه مایل هستید بیشتر با او آشنا شوید.

تبسم با لبان بسته: این لبخند تنها برای ادای احترام و ادب و نزاكت است.

در هم كشیدن لب ها: هرگاه فردی لب هایش را در هم كشید به مفهوم آن است كه طرف مقابل اش را جذاب و دلربا یافته.

لب های سفت و جمع شده: دال برتنش و عدم پذیرش است.

جویدن لبها: وقتی فردی لب پایین خود را جویده و سرش را تكان می دهد نشانگر خشم فرد است.

تماس با لب 1: هرگاه انگشت اشاره به طور عمودی برای لحظه ای به طرف بالا آید می گوید: ساكت باش.

تماس با لب 2: ولی هرگاه انگشت اشاره به لب پایین تماس پیدا كند و دهان اندكی باز شود مفهومش چنین است: "می خواهم با شما صحبت كنم".

..................................................


7نکته جالب و خواندنی درمورد خندیدن

1...صدای خنده زنان، آهنگین‌تر از مردان است
2...زنان 126 درصد بیشتر از مردان می‌خندند
3...اولین خنده انسان‌ها در رحم مادر اتفاق می‌افتد
4...کودکان گاهی تا 300 بار در روز و بزرگسالان به طور متوسط 17 بار در روز می‌خندند
5...با یک دقیقه خندیدن از ته دل می‌توانید به اندازه 10 دقیقه پیاده‌روی، کالری بسوزانید
6...اینکه «خنده، خنده می‌آورد» و «شادی مسری است» از یافته‌های جدید محققان است
7...جری لوییس، کمدین سرشناس آمریکایی در روز جهانی خنده امسال به عنوان خوش‌خنده‌ترین چهره هالیوود برگزیده شد
 



           
جمعه 26 فروردين 1390برچسب:, :: 18:55
negar

شعر سهراب سپهری در سال 85


 

هر کجا هستم، باشم به درک!

من که بايد بروم! پنجره، فکر، هوا، عشق، زمين، مال خودت!

من نمي دانم نان خشکي چه کم از مجري سيما دارد! تيپ را بايد زد! جور ديگر اما... کار را بايد جست.

کار بايد خود پول. کار بايد کم و راحت باشد! فک و فاميل که هيچ... با همه مردم شهر پي کار بايد رفت!

بهترين چيز اتاقي است که از دسته چک و پول پر است! پول را زير پل و مرکز شهر بايد جست!

سيد خندان يه نفر! سوئيچم کو؟ چه کسي بود صدا کرد زورو؟
 



           
جمعه 26 فروردين 1390برچسب:, :: 18:49
negar

 

جنگ‌های صلیبی
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
 
برای دیگر کاربردها به جنگ‌های صلیبی (ابهام‌زدایی) رجوع شود.
 
 
جنگ‌های صلیبی
 
زمان
مکان
نتیجه
اشغالاورشلیم توسط مسیحیان و سپس بازپس گیری آن توسط مسلمانان
علت جنگ
پس گرفتن شهر مقدس مسیحیان،اورشلیم از مسلمانان
جنگندگان
مسیحیان
مسلمانان
فرماندهان
ریچاردشیردل
فیلیپدوم (پادشاه فرانسه)
آلکسیوسیکم
سیگوریکم (پادشاه نروژ)
لوئیهفتم
آفونسویکم (پادشاه پرتغال) فردریکبارباروسا (امپراتور روممقدس)
هنری ششم (پادشاه آلمان)
فردریکدوم (امپراتور مقدسروم
لویینهم (پادشاه فرانسه)
ادواردیکم انگلستان
صلاحالدین ایوبی
کیلیجارسلان (پادشاه سلجوقی)
کامیل (سلطان ایوبی)

 

 

درسال ۱۰۹۵ میلادی جنگ‌های صلیبی میان مسلمانان و مسیحیان آغاز شد.

جنگ‌های صلیبی به جنگ‌هایی گفته می‌شود که در آن مسیحیان با مسلمانان طی چندین دوره برای به دست آوردن بیت المقدس مبارزه کردند

نخستین کسی که پرچم جنگ را برافراشت مردی از افراد کلیسا بود به نام ادمار دو لوپویی. جنگ‌های صلیبی نه جنگ است که در جنگ اول و چهارم هیچیک از پادشاهان اروپایی دخالت نداشتند و فقط نجبا و اصیل زادگان بودند که بر صلیبی‌ها فرمانروایی می‌کردند. غیر از جنگ اول در باقی جنگ‌ها مسیحیان از مسلمانان شکست خوردند.
در سال ۱۰۹۵ میلادی پاپ اوربانوس دوم همه مسیحیان اروپایی را مجبور کرد تا علیه ترکان مسلمان قیام کنند و شهر اورشلیم(بیت المقدس) واقع در فلسطین را اشغال کنند. در همان سال، سپاه بزرگی مهیا و رهسپار نخستین جنگ صلیبی گردید. عده زیادی از جنگجویان صلیبی در طول سفر خطرناک از اروپا تا خاورمیانه جان خود را از دست دادند. آنها که زنده ماندند در سال ۱۰۹۹ میلادی بیت المقدس را تسخیر کردند. بین سالهای ۱۰۹۹ میلادی تا ۱۲۵۰ میلادی شش جنگ صلیبی دیگر رخ داد ولی در هیچ یک از آنها صلیبیون موفقیتی به دست نیاورند.
 
سال‌شمار
۱۰۷۱ م
ترکان مسلمان سپاهیان مسیحی امپراتوری بیزانس را در «جنگ ملازگرد»، در ترکیه کنونی، شکست دادند. مسلمانان برای تسخیر مجدد سرزمین فلسطین به رهبری حاج سیروس و اوجی گالانت که یادگار پیتزانقی بودند به جنگ ادامه دادند و پیروز شدند. و مدتهای مدیدی بیت المقدس را در اختیار خود داشتند.

۱۰۹۵
در «کلرمون»، واقع در فرانسه، پاپ اوبانوس دوم از مردان در خواست می‌کند تا سپاهی علیه ترکان مسلمان تشکیل دهند و شهر بیت المقدس (اورشلیم) را مجدداً تسخیر کنند.
آوریل ۱۰۹۶
یک راهب فرانسوی به نام پیر هرمیت (پیر منزوی) هزاران کشاورز را سازماندهی و فرماندهی کرد که بعداً به اسم سپاه صلیبی مساکین معروف شدند.
اگوست ۱۰۹۶
هنگامی که پیروان پیر هرمیت که به اندازه کافی مجهز نبودند، به آسیای صغیر رسیدند از سوی ترکان مسلمان مورد هجوم قرار می‌گیرند . در همان سال، سپاهی از شوالیه‌ها و اشراف به‌عنوان اولین سپاه منظم صلیبی از «لوپویی» واقع در فرانسه، حرکت کردند.
ژوئن ۱۰۹۹
بعد از سفری خطرناک که حدود سه سال طول کشید، صلیبیون به نواحی اطراف بیت المقدس رسیدند.
ژوئیه ۱۰۹۹
بعد از محاصره‌ای کوتاه، صلیبیون بیت المقدس را تسخیر و اهالی شهر را قتل عام کردند. آنها مسلمانان و یهودیان را با هم کشتند. یهودیانی که در کنیسه‌های خود پناه گرفته بودند زنده زنده سوزانده شدند.
۱۱۱۹
صلیبیان شهرهای مسیحی نشین جدید در سرزمین مقدس بنا کردند. دو گروه شوالیه جدید به نامهای تمپلار(پرستشگاه) و هاسپتیالر(مهمان نواز)، تشکیل داده شد. این شوالیه‌ها در عین حال نجیب زاده نیز بودند. آنها در مقابل حمله مسلمانان، از مهاجران مسیحی که به سرزمین مقدس می‌آمدند، محافظت می‌کردند و هزینه بیمارستانی را که ایتالیایی‌ها در سرزمین مقدس ساخته بودند را نیز می پرداختند.
۱۱۴۲
مهاجرانی از مسیحیان در سرزمین مقدس مستقر می‌شوند. آنها شروع به ساخت قصرهایی از جمله "قلعه شهسواران" در سوریه کردند. انبارهای زیرزمینی این قصرهای با شکوه ذخیره غذایی و سلاح را برای یک محاصره پنج ساله در خود جای می‌دادند.
۴۹- ۱۱۴۷
دومین گروه صلیبیون، به فرماندهی لوئی هفتم، پادشاه فرانسه و کنرادسوم، امپراطور آلمان، برای دفاع از بیت المقدس حرکت کردند. بعد از شکست در تسخیر شهر مسلمان نشین دمشق، دومین جنگ صلیبی تمام شد.
۱۱۸۱
صلاح الدین ایوبی جنگجوی مسلمان پادشاه مصر می‌شود . او فرمانده نظامی بسیار ورزیده‌ای بود که سپاه اسلام را متحد کرد.
۱۱۸۷
سپاه صلاح الدین نیروهای صلیبی را در «جنگ حطین» در هم کوبید . قصرها و پایگاههای صلیبی‌ها یکی پس از دیگری به دست صلاح الدین افتاد. او بیت المقدس را مجدداً تسخیر کرد.
۹۲- ۱۱۸۹
سومین گروه صلیبیان به رهبری فلیپ دوم شاه فرانسه و ریچارد شیردل شاه انگلستان، در مقابل صلاح الدین قرار می‌گیرند و جلوی پیشروی او را می‌گیرند، اما نمی‌توانند بیت المقدس را اشغال کنند . یک قرارداد صلح که در ارصوف در ارض مقدس امضاء شد. تسلط صلیبیون را در طول سواحل تضمین کرد. به زائران اجازه داده شد تا از بیت المقدس (اورشلیم) دیدن کنند. ریچارد شیردل در راه بازگشت به انگلستان به‌وسیله دوک لئوپلد، فرمانروای اتریش، دستگیر و زندانی می‌شود. لئوپلد در ازای آزادی او باج هنگفتی طلب می‌کند.
۱۲۰۴
سپاهی که رهسپار چهارمین جنگ صلیبی گردید، هرگز به ارض مقدس نرسید، و به جای آن به قسطنطنیه حمله کرد. قسطنطینه پایتخت امپراتوری مسیحی بیزانس بود . صلیبیان شهر را غارت کردند و اهالی شهر را از دم تیغ شمشیرها گذراندند.
۱۲۱۲
در این سال یک چوپان به نام استیفن، در نزدیکی «واندوم» در مرکز فرانسه، یک سپاه صلیبی از بچه‌ها را به سمت بیت المقدس فرماندهی و راهنمایی کرد. او اعتقاد داشت که کودکان می‌توانند به جای زور از عشق برای شکست دادن مسلمانان استفاده کنند ودر حدود ۳۰۰۰۰ کودک از شهر «مارسی» در جنوب فرانسه، عازم بیت المقدس شدند. تعداد زیادی از کودکان در مسیر سفر جان دادند و بعضی از آنها به عنوان برده فروخته شدند. نتیجه جنگ صلیبی کودکان فاجعه بود.
۲۲-۱۲۱۷
پنجمین سپاه صلیبی در تسخیر مصر ناکام می‌ماند.
۲۹-۱۲۲۸
ششمین سپاه صلیبی، به رهبری امپراتور مقدس روم، فردریک دون، دوباره بیت المقدس را به عنوان بخشی از قرار داد موقت صلح با مسلمانان، اشغال می‌کند.
۵۰- ۱۲۴۸
هفتمین سپاه صلیبی، به رهبری لوئی نهم (سن لوئی) پادشاه فرانسه، به مصر حمله می‌کند. نتیجه این جنگ صلیبی که طی آن لوئی نهم اسیر می‌گردد، فاجعه آمیز بود.
۱۲۹۱
مسلمانان شهر عکا، آخرین منطقه تحت نفوذ صلیبیان در ارض مقدس، را فتح می‌کنند . این پیروزی به جنگهای صلیبی پایان بخشید.

صلیبیان با طعم زندگی مرفه و آسایش جدیدی که در سرزمین مقدس چشیده بودند از فلسطین به خانه هایشان در اروپا باز می‌گشتند. در كتاب تاريخ نهضتهاي ديني معاصر اثر علي اصغر حلبي پايان جنگ 1270م عنوان شده است
آثار جنگ‌های صلیبی
لوت (عود)
شوالیه‌هایی که از جنگ‌های صلیبی در خاورمیانه باز می‌گشتند، ره‌آوردهای فراوانی را از سرزمین‌های عربی با خود به اروپا آوردند که یکی از این ره‌آوردها ساز بربط یا همان عود می‌باشد. موسیقی نواخته شده با ساز عود، در دربار پادشاهان قرون وسطی محبوبیت خاصی به دست آورد. آهنگ‌های عود روی سیم‌های پنج جفتی ساز عود نواخته می‌شد.
شکر و ادویه
در اروپای قرون وسطی، از عسل برای شیرین کردن غذاها و نوشیدنیها استفاده می‌کردند. صلیبیون نیشکر را به خانه بردند. قند و شکر به عنوان اشیاء گرانبها، در گنجینه‌ها نگهداری شد و فقط در مناسبتهای مخصوص مورد استفاده قرار می‌گرفت. صلیبیون همچنین ادویه جاتی مثل فلفل سیاه، دانه‌های خشخاش (تخم خشخاش)، سیر و همچنین میوه‌های خشک شده و لیمو را با خود به اروپا بردند. دولت-شهر ونیز، در شمال ایتالیا، در زمینه واردات مواد غذایی جالب توجه و جدید از خاورمیانه شکوفایی خاصی پیدا کرده بود.
بهداشت و طرز لباس پوشیدن
صلیبیان همچنین روی زندگی ثروتمندان قرون وسطی اثر گذاشتند. در گرمای سرزمین مقدس، صلیبیون لباسهای سبک تر و گشادتر پوشیدند و دمپایی به پا کردند. در آب و هوای داغ خاورمیانه سربازان مجبور بودند بیشتر خود را بشویند، که این کار با استفاده از صابونها و عطرهای محلی صورت می‌گرفت. هنگامی که آنها به خانه‌های خودشان در اروپا بازگشتند، عادت حمام کردن را ادامه دادند. آرایش موهای اروپایی هم از آرایش موهای مسلمانان تأثیر گرفت. اولین گروه صلیبیان موهای خود را کوتاه نگاه می‌داشتند تا کلاه خودهای خود را به راحتی بر سر بگذارند. صلیبیون بعدها به پیروی از شرقیان، موی خود را بلند می‌کردند و مجعد می‌ساختند و آن را با حنا رنگ می‌کردند.
پارچه‌های بسیار زیبا
پارچه‌های زیبای بافته در سرزمین‌های اسلامی، در اروپای قرون وسطی با استقبال عمومی روبه رو شد. پارچه‌های نخی نرم، مثل چیت و موصلی و تور بافته شده در غزه را، خانمهای اروپایی به‌عنوان مقنعه یا روبند ازکلاههای زیبایشان می‌آویختند. حریر گلدار و خوشرنگ دمشقی، پارچه پر طرفدار دیگری بود که صلیبیون از خاورمیانه به ارمغان می‌بردند. مسلمانان فرشها و قالیچه‌های رنگی می‌بافتند که صلیبیون با خود به کشورشان می‌بردند.
قالیچه‌های ایرانی
بعد از جنگهای صلیبی فرشها و قالیچه‌های ایرانی کف اتاقها ورودی مبلهای خانه‌های قرون وسطی را پوشاند. پیش از آن برای پوشش کف اتاقها از بوریا استفاده می‌شد.
آلات موسیقی
بعد از جنگهای صلیبی، ترویدورها، نغمه سرایان دربار از پادشاهان اروپای قرون وسطی، آوازهای خود را با نوای ساز عود Lute همراه ساختند. این ساز دارای پنج رشته سیم بود و از سرزمینهای اسلامی به اروپا برده شد.
عینک
صنعتگران مسلمان اطلاعاتی را که درباره اعضای بدن انسان داشتند، با تخصص شیشه سازان ترکیب کردند وانواع عدسی‌های طبی را برای عینک ساختند. صلیبیان از این تخصص برای ساخت عدسی استفاده کردند و در اوایل قرن چهاردهم، عینکهای مطالعه با عدسی‌های محدب در یک کارخانه در ونیز ساخته شدند.
سفر به بیت المقدس
نخستین گروه از جنگجویان صلیبی از راه خشکی به فلسطین سفر کردند. آنها از مجارستان عبور کرده و مستقیم از میان قسطنطنیه گذشتند و بعد به ارض مقدس (سرزمین فلسطین) پا گذاشتند. کشتیهای آنها استحکام لازم را نداشت و قادر به سفر دریایی نبودند. اما بعداً جنگجویان صلیبی از راه دریا و از طریق مدیترانه به بیت المقدس سفر کردند.
سفر جنگجویان صلیبی
سفر به سرزمین مقدس، چه از راه دریا چه از راه خشکی، طولانی و مخاطره آمیز بود. اولین گروه از جنگجویان صلیبی بعد از ۳ سال به بیت المقدس رسیدند.
دانش‌های ایرانیان
صلیبیون علوم اسلامی را در شمال اروپا منتشر ساختند. علوم جدیدی را که صلیبیون با خود از شرق به اروپا بردند همه چیزرا از دریانوردی و فیزیک نور گرفته تا حسابداری و معماری، دستخوش تغییر ساخت. برای مثال، روش شمارش از ۰ تا ۹ (دستگاه دهدهی) که مسلمانان آن را از هندیان فرا گرفته بودند و یا در برخی کتب تاریخی کشف قوانین حرکت کروی بودن زمین و اختراع عدسی را به مسلمانان نسبت داده و معتقدند که این اختراعات و اکتشافات یا بعدا ترجمه و به نام اروپاییان ثبت شده یا ندانسته برای بار دوم این دستاورد ها را کشف و اختراع کردند مثلا اختراع عدسی و تلسکوپ در بین مسلمانان مربوط به حدود قرن دهم و یازدهم میلادی توسط دانشمند ایرانی (ابن هیثم ) است ولی مجامع جهانی اختراع تلسکوپ را به گالیله نسبت داده اند لازم به ذکر است که در جنگ صلیبی اول تمام کتب مسلمانان سوزانده شد ولی در جنگ صلیبی دوم به دستور کلیسا و یا پادشاه کتب باقی مانده جمع آوری و به اروپا اورده شد. در نتیجه علوم ایرانی-اسلامی به اروپا راه یافت و به طور وسیعی مورد استفاده قرار گرفت.الکامل فرزند ارشد صلاح الدین نیز پس از فهمیدن علاقه فردریک دوم به دانش مسلمانان، گروهی از ریاضیدانان و منجمان مسلمان را روانهٔ کاخ فردریک کرد(این کار با خشم شدید پاپ وقت همراه بود.)
جذام
نتایج جنگهای صلیبی همیشه پر سود نبود. بیماریهایی مانند جذام، مرضی که روی پوست و اعصاب بیمار اثر نامطلوب می‌گذارد، به علت جنگ و عدم رعایت بهداشت شیوع پیدا کرد. این بیماری شکل ظاهری بیمار را تغییر می‌داد و افراد جذامی در جوامع قرون وسطی از جامعه طرد می‌شدند. جذامیان فقط مجاز بودند در «جذامی خانه‌ها» که در خارج از دیوارهای شهرها قرار داشتند، سکونت کنند. هنگامیکه افراد جذامی می‌خواستند از یک «جذامی خانه» به «جذامی خانه» دیگری بروند، مجبور بودند که با خود زنگ‌هایی را حمل کنند و مرتب آن را به صدا در آوردند تا بدینوسیله به دیگران اعلام خطر کنند که افراد مبتلا به جذام در حال عبور هستند.
جنگ صلیبی کودکان
جنگ صلیبی کودکان مجموعه‌ای از رخدادهای تاریخی و خیالی است که به سال ۱۲۱۲ میلادی رخ داده‌اند. طبق روایت دسته‌ای از کودکان از اروپا به سمت اورشلیم حرکت داده شده‌اند.
 

 



           
جمعه 26 فروردين 1390برچسب:, :: 13:37
negar

 با " دیده تکانی " ... " دیدن را دیدنی کنیم " .

 

* تبعیت از طبیعت "... " دوبتره باید شد "...

* تقویم گذشته را " پایه کن "... بقیه اش را " پاره " کن...

* بهار " گل خواهد کاشت " ... " اگر در باغ باشی ".

* بارها ، بار زندگی را " کشیده ایم "... چقدر مزه آن را " چشیده ایم "؟

* بهار... " برگ سبزی " است " تحفه در پیش"...

* بیهوده عمر را " تقدیم " کردیم ... " تقویم "را باور نکردیم .

* " پارسایی "... " پارسال " و امسال نمی شناسد .

* با گذشت " بدی "... پیش به سوی روزهای " بعدی"...

* به " خاطر زندگی " ادامه دهیم ... نه به " خاطره زندگی "

* وقتی "درس گرفت"... زندگی را در "دست گرفت " ...

* کسی که " می کارد"... رحمت الهی را " می کاود ".

* گره مشکلات را " باز کنیم "... ساز نو " آغاز کنیم "...

* اگر دیگران را " زیاد دوست داشتی "... " دوست زیاد داشتی ".

* " قطع امید "... از * قطع نخاع " بدتر است ...

* چون خود را " گول می زد " ... هیچ گاه " گل نزد"!

* چوب " چارچوب های ذهنی " خود را می خوریم...

* " تقویم " ... فرصت ها را " تقدیم " می کند .

* بعضی " خوب نمی بینند " ... برخی " خوب را نمی بینند ".

* خیال پرداز ، از گذشته " می نالد " ... به آینده " می بالد ".

* " بهار " بدون " جوانه " ... چقدر پاییز است !

* " حرکت " ... در " ضمیر زمین " ریشه دارد " .

* با " دیده تکانی " ... " دیدن را دیدنی کنیم " .

* برای اینکه " راه را بیابم " ... باید با دیگران " راه بیابم ".

* پشت سر روزهای رفته " آب ریختم " ... ولی " آب از آب " تکان نخورد !

* آیا فردای " پیش رو " ... همان دیروز " پشت رو " است ؟

* با " همپذیری "... " سایبان هم " باشیم ...

 

 علی درویش  (عشقالگر )

didras1@yahoo.com



           
چهار شنبه 24 فروردين 1390برچسب:, :: 20:27
negar

ساعت-لحظات را تیک می زد....

تیک ... تیک ... تیک ...

 

* روز " درخشان تر " از شب ... " ماه تر " از روز ....

* اگر "ساعت مچی "... "مچ ما را " در وقت کشی می گرفت ...

* وقتی " لبخند را زدم "... " دلگیر نشد.

* دیروز جان سژرد و امروز در حال "احتضار "... و ما همچنان در " انتظار "...

* روز " نو... "روزنه ای نو"...

* گذشته "در گذشته"... "در گذشته " زندگی نکنیم .

* وقتی "سخت گیری" می کنم .." سخت- گیر " می کنم .

* اگر روزی " خورشید "... "خواب بماند"...

* اگر می خواهید "یک شنبه " به همه چیز برسید ... "لطفا بخوابید".

* عمر " دو روزه " را... "امروز و فردا " نکنیم .

* " روز تازه "...با " ژاسخی تازه " اهدافت را آفتابی کن...

* زمان به " سرعت "... در حال "سرقت"..

* سر وقت " زندگی ... *قبل از مرگ  " سر وقتمان بیاید . 

* "با اعتماد به نقش" ... انتظار فردا را " زیبا تر بکش".

* با " زمان " زندگی کنیم .. با "زبان " برازندگی کنیم...

* بزرگان " ضخامت عمرشان "... بیش از " طول عمرشان " است .

* یک ماه طول می کشد تا " تخته سیاه " شب ... " صورت ماهش " را نقاشی کند .

* چند سال داری ؟ " اشتباه است ... " چند سال داشتی ؟ " 

 

 علی درویش  (عشقالگر )



           
شنبه 20 فروردين 1390برچسب:, :: 16:32
negar

اگه گفتین یک فیل بره بالای درخت چی میشه؟

یک فیل از زمین کم میشه

اگه دوتا فیل بره بالای درخت چی میشه؟

دوتا فیل از زمین کم میشه

اگه سه تا فیل بره بالای درخت چی میشه؟

سه تا فیل از رو زمین کم میشه

اگه ?تا فیل بره بالای درخت چی؟

چهار تا فیل روی درخت میشه

اگه ?تا فیل بره بالا چی؟

درخت میشکنه چون خیلی دیگه سنگین میشه

حالا یک فیل چطوری میتونه از رو درخت بیاد پائین؟

سوار یک برگ میشه میاد پائین

چطوری ?تافیل سوار یک فولکس میشن؟

دوتا جلو و ?تا عقب میشینن

چطوری ??تا فیل سوار بنز میشن؟

بنز رو میفروشن ?تا فولکس میخرن بعد ?تا ?تا سوار میشن

چطور میشه که یک برگ بیفته روی یک سوسمار و سوسمار له بشه؟

همون برگی میفته که فیله سوارش شده بود.

یک اقائی ????تا اجر داشته با ???تاش خونه میسازه اون آجر اضافه رو چیکار میکنه؟

میندازتش دور

یک اقائی یک سگ داشته یک کلاه رو سرش بوده و سوار یک فولکس بدون سقف داشته با سرعت میرفته یهو باد میزنه کلاهشو میبره.

سگه میپره پائین و دنبال کلاهه میره بعد از یک ساعت یک چیز توی دهنش برمیگرده. اگه گفتین توی دهن سگه چی بود؟

همون آجره که مرده اندخته بود دور .
 



           
پنج شنبه 18 فروردين 1390برچسب:, :: 15:50
negar

1 . 49کیلو گرم گوشت و پوست و استخوان 
2 . لوازم آرایش : 3 کیلو 
3 . قر : 50 دور در دقیقه 
4 . رو : 75 لیتر 
5 . نق : روزانه 8 ساعت 
6 . ناز: 7 کیلو 
7 . زبان : 14 متر و سی سانت 
8 . حوصله: سه گرم 
9 . سر درد مصلحتی: به میزان لازم 
10 .اشک : 3000لیتر 
11 .حسد : 2 تن 
12 .عشوه شتری: 92مایل 
13 .عقل: کمی تا قسمتی ابری 
این مواد را روی هم ریخته 24 ساعت بعد یک زن مامانی بوجود میاید



           
سه شنبه 16 فروردين 1390برچسب:, :: 19:46
negar

1. اولين دختري که به تورتون خورد ازش شماره بگيرید. البته اگه مامان جونتون این توصیه رو انجام بده ایمنیش بالاتره و بهتر جواب می ده (ولي چون در اين کار استعداد نداريد بهتره دور اينکار را خط ِ قرمز بکشيد)

 



2. اگه خواستيد دختري را زير نظر بگيريد (که بيخود کردي- مگه خودت خواهر، مادر نداری) بايد زير چشمي طوري که متوجه شما نشه زير نظرش بگيري ...

نکته1: چون در اين کار هم مثل مورد ِ (1) ..... نداريد ، بهتره عينک بزنيد، اون هم از نوع دودی!
نکته2: یادت باشه نگاه دوم و سوم و... به نامحرم مشکل شرعی و عرفی و .. داره ها

 



3. اگه دختري را ديديد که تنها نشسته سَرِ صحبت را باهاش باز کنيدو به مورد ِ (1) مراجعه کنيد.

 

نکته: قبلش دورو بر تان را يه نگاهي بندازيد چون ممکنه يه دفعه اي يه دست از عقب اون گردن ِ نسبتاَ نحيفتان را بچلاند.

 



4. به هر دختري که رسيديد سلام کنيد و خود را بچه مثبت نشون بديد ولي مواظب بعضي لنگه کفش ها باشيد.

 



5. اگه خواستگاري هر دختري رفتيد و جواب رَد شنيديد نااُميد نشيد خواستگاري يکي ديگه برويد گرچه بازم جوابِ رَد مي شنويد. (پسر بايد پورو باشه)

 



6. اگه يه دختري را خيلي دوست داريد ولي به شما محل نمي ده، با يه دختره ديگه بيرون بريد طوري که اون شما را ببينه. البته اگه دختری وجود داره که حاضره با شما بیرون بیاد بهتره حتما، زود تند سریع به او پیشنهاد ازدواج بدید که از دستتون نره!

 

نکته: که در اين صورت نه تنها به شما ديگه محل نمي ده، ۲تا لنگه کفش هم نثارتان مي کنه.

 



7. تا مي توانيد سن ازدواج را ببريد بالا چون دخترها، دختر ِنارنج و ترنج اند که از آفتاب و سايه مي رنجند.اگرچه ريسکش خيلي بالا است, ممکن ديگه کسي بهتون دختر نده، چون ترشي هم تاريخ اِنقضا داره,تا يه حدي مي توان تحملش کرد.

 

نکته:در صورت موفّق نشدن در اين مورد يه ظرف حتماً آماده کنيد، البته تونگ باشه بهتره. حتماً ميپرسي براي چي؟ خوب ديگه، براي ترشي. (آدم كه اینقد خرفت نميشه)

 



8. اينقدر سرِ کوچه و خيابون ها کيشيک نکشيد، که شايد شتر بخت رد بشه و شما بهش التماس کنيد که شايد در خونه شما هم بخوابه .

 

نکته:ممکنه شتر بخت را با شتر؟ اشتباه بگيريد واونم بخوابه و ديگه بلند نشه.که در اين صورت (فاتحه مع صلوات)...

 



9. اگه دانشجو(يا سرباز) هستيد، از خوردن غذاهاي اونجا جداً خود داري کنيد چون همون يه ذرّه همت را هم ازِتون ميگيره. به جاش موز معجون بخوريد

 


10. اگه قيافه نداري، اشکال نداره عوضش خونه داري ...

 

چي؟!! خونه نداري... اشکال نداره عوضش ماشین داري...

 

بازم چي؟!! ماشین هم نداري...خوب مشکلي نيست ... کار که داري بعداً هم؛ ميشه خونه و ماشين خريد.

 

واي نگو که کار هم نداري!!! ترشي هم که اُفتادي، پس بهتره بري يه جايي خودت را گمو گور کُني.

 




11. يه توصيه: اگه قيافه نداري؛ نري... ابروهات را برداري، صورتت را تيغ بزني، يکمي از لوازم آرايشي مامان جونت کش بري، همين جوري خوبي (فقط يکمي سر و وضعت رو درست کن).

 



12. اگه از دوست دختر و هم دانشجويي به جايي نرسيدي چاره اي نداري جزء اين که، بري سراغ همون دخترها فاميل و دست به دامن مامان و بابا شو و عمو و دائی و عمه و ...

 


13. اگه از قبل سابقه ات خراب نباشد کارت زياد هم مشکل نيست، ولي... شما که تو 7 آسمون يه ستاره هم نداريد کارتون خيلي مشکله اما من کُمکتان ميکنم: تنها لطفي که ميتونم بکنم اينه که هُلتون بدم، که در اين صورت هم ممکنه از چاه در بياند و بي يُفتيد تو درّه (خوب عوضش از دست يکي از سيريش ها راحت مي شيم).

 



14. اگه از هيچ کدوم از اين ها به نتيجه نرسيدي حتماً مشکل از خودت است بهتره بري پيش يه روانپزشک اگه اون گفت مشکلي نداري!!! آخه... پس بد شانس هستي، برو خودت را دخيل کن به يکي از اين امامزاده ها شايد حاجت بگيري
(ديگه باقيش با خداست و ما هم ديگه دخالت نمي کنيم

 



           
سه شنبه 16 فروردين 1390برچسب:, :: 19:33
negar

1- چرا مردها دارای وجدان پاکی هستند؟
به این دلیل که هیچ گاه از آن استفاده نمی کنند.


2- چرا مردها همیشه خوشحالند؟
چون آدم های بي خيال فقط می خندند


3- چرا روانکاوی مردها خیلی سریع تر نسبت به خانم ها انجام می پذیرد؟
زیرا هنگامیکه زمان بازگشت به دوران کودکی فرا می رسد، مردها همان جا قرار دارند


4- اگر یک مرد و یک زن با هم از یک ساختمان 10 طبقه به پایین بیفتند کدامیک زودتر به زمین میرسد؟
خانم، چرا که آقا راه را گم می کند


5- شباهت آقایون با آگهی های بازرگانی چیست؟
شما نمی توانید یک کلمه از حرف های آنها را باور کنید و هیچ چیز برای زمانی بیش از 60 ثانیه دوام نمی آورد


6- ورزش کنار دریای آقایون چیست؟
هر موقع خانمی را در بیکینی می بینند شکم هایشان را تو می دهند


7- به یک مرد با نصف مغز چه می گویند؟

با استعداد


8- فرق بین نرخ اوراق بهادار با مردها در چیست؟
نرخ اوراق بهادار رشد می کند


9- خدا بعد از خلق مرد ها چه گفت؟
من می تونم کارمو بهتر از این انجام بدم


10- 2 دلیلی که مردها به مسائل کاری خود فکر نمی کنند؟

1- فکري ندارند 2- کاری ندارند


11- در آمریکا به یک مرد باهوش و با استعداد چه می گویند؟
توریست


12- اگر آقایون هم باردار می شدند آنوقت چه می شد؟
خدمات پزشکی در مغازه های خواروبار فروشی هم ارائه می شد


13- آیا شنیده اید که مردی مدال طلای المپیک را از آن خود ساخت؟
او بعدا آنرا برنز رنگ کرد


14- یک وضعيت غير قابل كنترل چیست؟
144 مرد در یک اتاق


15- برای درست کردن پاپ كُرن به چند مرد نیاز است؟
3 تا، یک نفر ماهیتابه را بر روی گاز نگه میدارد و دو نفر دیگر گاز را تکان میدهند تا گرما به تمام سطح ماهیتابه برسد


16- آقایون لباس هایشان را چگونه دسته بندی می کنند؟
'کثیف' و ' کثیف اما قابل پوشیدن'


17- کاری که فقط از مردها بر می آید چیست؟
تنها یک مرد می تواند یک ماشین ارزان قیمت 2 ميليون توماني بخرد و یک سیستم صوتی 4 ميليون توماني بر روی آن نصب کند


18- زمان با ارزش مردها در کنار همسرانشان چگونه می گذرد؟
ملافه را روی سرشان می کشند و می گویند 'تو خیلی نازی عزیزم'


19- یک خانم 35 ساله به بچه دار شدن فکر می کند، یک مرد 35 ساله به چیزی فکر می کند؟
به قرار گذاشتن با بچه ها


20- شما به مردی که همه چیز دارد چه میدهید؟
زنی که به او نشان دهد چگونه می تواند از آنها استفاده کند


21- چرا عنکبوت های سیاه پس از جفت گیری، جفت خود را می کشند؟
به این خاطر که می خواهند قبل از شروع خرخر جلوی آنرا بگیرند


22- چرا مردان تنها در نیمی از زندگی خود با بحران مواجه هستند؟
زیرا آنها در تمام طول زندگی خود در دوران نوجوانی به سر می برند


23- آینده نگری یک مرد چگونه مشخص می شود؟
پاسخ این سوال به دلایل فرهنگی سانسور شد


24- رفتن به بار مجردها چه فرقی با رفتن به سیرک دارد؟
در سیرک كسي صحبت نمی کند


25- چرا مردها به دنبال خانمهایی هستند که هیچ گاه قصد ازدواج با آنها را ندارند؟
به همان دلیلی که آدمها ماشینی را دنبال می کنند که هیچ گاه نمی توانند در آن رانندگی کنند


26- شما با مرد مجردی که تصور می کند بهترین هدیه خدا نصیب او شده چه می کنید؟
او را مبادله می کنیم


27- چرا آقایون مجرد جذب خانم های با هوش می شوند؟
دو چیز مخالف نسبت به هم کشش دارند


28- شباهت آقایون با ماشین چمن زنی در چیست؟
هر دو خیلی سخت به کار می افتند، در هنگام کار سر و صداي زياد ايجاد می کنند و حتی نیمی از وقت را هم نمی توانند به درستی کار کنند


29- نازکترین کتاب دنیا چه نام دارد؟
چیزهایی که مردان در مورد زنان می دانند

 

30- نظر شما راجع به مردها چیست؟
پاسخ به عهده خواننده ها



           
سه شنبه 16 فروردين 1390برچسب:, :: 19:28
negar

متاسفانه تا حالا کسی از مردا بیکار نبوده که بشینه قوانین مردونه رو  رو کاغذ بیاره تا شماها (خانوم هاشون) براحتی بفهمین و درکشون کنین، خوشبختانه از اون جایی که وقتی بیکار می شم یه سری به وبلاگم می زنم، تصمیم گرفتم این قوانین رو به رشته تحریر در بیاورم تا لا اقل یه لطفی در حق شماها و شوهراتون کرده باشم، به امید اینکه بهشون عمل کنید: لطفا دقت کنید که تمام این قوانین با عدد یک شماره گذاری شدن یعنی هیچ کدومشون برتری نسبی به دیگری ندارن:



1. مردها نمیتونن فکر کسی رو بخونن.


1. دیدن مسابقه فوتبال مثل تماشای ماه شب چهارده توی آسمون جذاب و قشنگه. اجازه بدید همینطور بمونه.


1. خرید کردن، مسابقه فوتبال نیست. و امکان نداره که ما به خرید به این شکل نگاه کنیم.


1. گریه کردن یک جور تهدید به حساب میاد.


1. لطفا چیزی رو که می خواهید، واضح بگید. اجازه بدید کمی روشن تر بگم، اشارات زیرکانه، اشارات قوی و اشارات مبرهن ولی غیر مستقیم به یک موضوع اصلا به کار نمی آد. لطفا اصل درخواستتون رو واضح بگید.


1. "بله" یا "خیر" بهترین جواب ممکن به خیلی از سوالات هستند.


1. لطفا در صورت نیاز به حل یک مشکل، پیش ما بیایید و درد دل کنید، این کاریه که ما مردا انجام میدیم. همدردی کردن وظیفه دوستان مونث شماست نه ما مردها.


1. سردردی که هفده ماهه داره شمارو آزار میده یک مشکل واقعیه لطفا یک پزشک رو ببینید.


1. هر مطلبی که شیش ماه پیش از طرف ما مردها گفته شده الان به عنوان استدلال غیر قابل قبوله. در واقع تمام نظرات ما فقط برای هفت روز معتبرند نه بیشتر.


1. اگر فکر می کنید چاقید، خوب احتمالا هستید. لطفا از ما نپرسید.


1. اگر مطلبی که ما گفتیم رو میشه دو جور ازش برداشت کرد و یکی از این برداشتها شما رو عصبانی و ناراحت میکنه منظور ما اوون یکی برداشت بوده. نه اینی که شما رو عصبانی کرده.


1. شما میتونید یا از ما بخواهید که کاری رو انجام بدیم یا بهمون بگید که چطوری انجامش بدیم. نه هر دوش. اگر شما از قبل میدونید که چطوری میشه اوون کار رو بهتر انجام داد خوب خودتون دست بکار شید.


1. کریستوف کلمب احتیاجی نداشت که مسیر رو بهش یاد بدن. ما هم همینطور.


1. تمام مردها فقط در 16 رنگ اشیا رو میبینند. دقیقا مثل ویندوز default . برای ما هلو یک میوه است نه رنگ. پرتقال هم یک جور میوه است نه رنگ. ما واقعا نمی فهمیم رنگ پوست پیازی یعنی چی.


1. اگر ما از شما بپرسیم چی شده و شما بگید "هیچی" ما هم طوری رفتار میکنیم که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده. ما میدونیم که شما دروغ میگید اما فقط ارزششو نداره که آدم سرشو بخاطرش درد بیاره.


1. وقتی ما دوتایی قراره بریم جایی، چیزی که شما پوشیدید کاملا مناسب و قشنگه … اینو واقعا میگم.


1. شما به اندازه ی کافی لباس دارید.


1. شما کفش، زیادی هم دارید.


1. من کاملا خوش فرمم. گرد هم یک جور فرمه خوب.


1. ممنونم که این مطلب رو خوندید. آره میدونم امشب باید تو آشپزخونه بخوابم. ولی اینو میدونستید برای ما مردا اصلا مهم نیست. فکر میکنیم رفتیم کمپینگ.



           
سه شنبه 16 فروردين 1390برچسب:, :: 19:24
negar
۵ صبح: دیدن رویای شاهزاده سوار بر اسب در خواب…..  


۶ صبح: در اثر شکست عشقی که در خواب از طرف شاهزاده می خوره از خواب می پره .


۷صبح: شروع می کنه به آماده شدن . آخه ساعت ۱۲ ظهر کلاس داره!!!!!!!!


۸ صبح: پس از خوردن صبحانه مفصل (علی رغم ۱۸ کیلو اضافه وزن) شروع می کنه به جمع آوری وسایل مورد نیاز: جوراب و مانتو و کیف و لوازم آرایش و لوازم آرایش و لوازم آرایش و لوازم آرایش و…



۹صبح: آغاز عملیات حساس زیر سازی بر روی صورت (جهت آرایش)



۱۰ صبح: عملیات زیرسازی و صافکاری و نقاشی همچنان با جدیت ادامه دارد .



۱۱ صبح: عملیات آرایش و نقاشی و لنز کاری و فیشیل و فوشول با موفقیت به پایان می رسد و پس از اینکه دختر خودش رو به مدت نیم ساعت از زوایای مختلف در آیینه بررسی کرد و مامان جون ۱۹ تا عکس از زوایای مختلف ازش گرفت، به امید خدا به سمت دانشگاه میره .



۱۲ ظهر: کلاس شروع شده و دختره وارد کلاس میشه تا یه جای خوب برا خودش بگیره . ( جای خوب تعابیر مختلفی داره . مثلا صندلی بغل دستی پولدارترین پسر دانشگاه - صندلی فیس تو فیس با استاد: در صورتی که استاد کم سن و سال و مجرد باشد و … )

 

۱ظهر: وسط کلاس موبایل دختر می زنگه و دختر با عجله از کلاس خارج میشه تا جواب منیژه جون رو بده. و منیژه جون بعد از ۱/۵ ساعت که قضیه خاستگاری دیشبش رو + قضیه شکست عشقی دوست مشترکشون رو براش تعریف کرد گوشی رو قطع می کنه. اما دیگه کلاس تموم شده .



۲ ظهر: کلاس تموم شده و دختر مجبوره از یکی از پسرای کلاس جزوه بگیره. توجه داشته باشین دختر نباید از دخترا جزوه بگیره. آخه جزوه دخترا کامل نیست!!!!!!!!!!!



۳ ظهر: دختر همچنان در جستجوی کیس مناسب جهت دریافت جزوه!!!!!



۴عصر: دختر نا امید در حرکت به سمت خانه.



۵ عصر:
یکدفعه ماشین همون پسر پولداره که جزوه هاشم خیلی کامله جلوی پای دختره ترمز می کنه و ازش می خواد که برسونتش.


۶ عصر: دختر به همراه شاهزاده رویاهاش در کافی شاپ گل زنبق!!! میز دوم. به صرف سیرابی گلاسه.




۷ عصر:
دختر دیگه باید بره خونه و پسر تا دم خونه می رسونتش.




۸ غروب: دختر در حال پیاده شدناونو از ماشین اون پسره: راستی ببخشید جزوه تون کامله؟؟؟ امروز انقدر از عشق سخن گفتی مجالی برای تبادل جزوه نموند. و جزوه رو از پسر می گیره.



۹ شب: دختر در حال چیدن میز شام در خانه سه تا ظرف چینی گل سرخی جهیزیه مامانش رو میشکونه (از عواقب عاشقی)



۱۰شب: دختر در حال تفکر به اینکه ماه عسل با اون پسره کجا برن ؟؟!!؟!؟!؟!؟!



۲شب: دختر داره خواب میبینه رفته ماه عسل.



۵ صبح: دختره بیدار میشه و میبینه اون پسره پیامداده که: برای نامزدم کلی از تو تعریف کردم. خیلی دوست داره امروز با من بیاد دانشگاه ببینتت!!

 و امروز دختر باید کمی زودتر به دانشگاه برود. شاید جای مناسب تری در کلاس نصیبش شد!!!!!!!!!!!!!



           
سه شنبه 16 فروردين 1390برچسب:, :: 19:21
negar

مرکز آموزش بزرگسالان برگزار می‌کند کلاس‌هاى بهاره براى خانم ها

ثبت نام تا پايان خرداد ماه


a توجه: به دليل پيچيدگى و مشکلی موضوعات، براى هر کلاس بيش از 8 نفر ثبت نام نمی‌شود

کلاس ١


چگونه 2.5 متر ماشین رو تو 4 متر جای پارک قرار دهیم؟
برگزارى به صورت مرحله به مرحله
همراه با نمايش اسلايد
مدّت: ٤ هفته، دوشنبه‌ها و
چهارشنبه‌ها از ساعت ١٩ تا ٢١


کلاس ٢

مسابقه فوتبال یک ورزش است نه فیلم غیر اخلاقی
برگزارى به صورت ميزگرد و بحث آزاد
مدّت: ٢ هفته، شنبه‌ها از ساعت ١٨ تا ٢٠


کلاس ٣

آيا می‌توان با آمادگی قبلی برای رفتن به مراسم عروسی همزمان با آقایان حاضر شد؟
برگزارى به صورت کار عملى و گروهى
مدّت: ٤ هفته، يکشنبه‌ها از ساعت ١٩ تا ٢١




کلاس ٤

نحوه گرفتن صحیح فرمان اتومبیل (بطور ثابت و در حال دور زدن)
برگزارى به صورت نمايش فيلم با توضيحات تکميلى
مدّت: ٣ هفته، پنج‌شنبه‌ها از ساعت ١٤ تا ١٦


کلاس ٥

نحوه تشخیص تاریخ انقضاء مواد خوراکی از روی بسته آنها هنگام خرید
برگزارى به صورت نمايش ويديويى
مدت: ٤ هفته، سه‌شنبه و پنج‌شنبه‌ها از ساعت ١٩ تا ٢١



کلاس ٦

عدم ترس از نازل پمپ بنزین و استفاده از آن
برگزارى به صورت کارگاه آموزشى همراه با گروه‌هاى پشتيبان
مدت: ٤ هفته، چهارشنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها از ساعت ١٩ تا ٢١



کلاس ٧

اهمیت دادن به ظاهر و هیکل خود بعد از ازدواج به مانند قبل آن
برگزارى به صورت بحث آزاد
مدّت: ٢ هفته، دوشنبه‌ها از ساعت١٨ تا ٢٠



کلاس ٨

گفتن "عزیزم" به شوهر سلامتى شمارا به خطر نمی‌اندازد
برگزارى به صورت نمايش اسلايد همراه با نوار صوتى
مدّت: سه شب، يک‌شنبه، سه‌شنبه و پنج‌شنبه از ساعت ١٩ تا ٢١



کلاس ٩

چطور می توان با تلفن زیر 30 دقیقه صحبت کرد؟
برگزارى به صورت ميزگرد و بحث آزاد
مدّت: حداقل ٦ ماه، سه‌شنبه‌ها از ١٨ تا ٢٠


کلاس ١٠

آيا از لحاظ ژنتيکى غيرممکن است که هنگامی که خانم های خودمانی با هم تنها هستند حرف های زشت نزنند؟
برگزارى به صورت شبيه‌سازى کامپيوترى
مدّت: ٤ هفته پنج‌شنبه‌ها از ساعت ١٢ تا ١٤


کلاس ١١

تفاوت‌هاى بنيادى بين شوهر و آرنولد شوارتزنگر ، براد پیت و بیل گیتس
برگزارى به صورت آنلاين و نقش بازى کردن
مدّت: نامحدود، سه‌شنبه‌ها از ساعت ١٩ تا ٢٢


کلاس ١٢

رد نشدن از جلوی تلویزیون با جارو به هنگام پخش فینال جام باشگاه های اروپا
برگزارى به صورت تمرينات مديتيشن و روش‌هاى تنفسى
مدّت: ٤ هفته، شنبه‌ها و سه‌شنبه‌ها از ١٧ تا ٢٠


کلاس ١٣

عدم حساسیت به دختران زیبا تر از خود و عدم زشت خطاب کردن آنها و ایراد بستن به آنها
برگزارى به صورت جلسات شوک درمانى
مدّت: سه شب، يک‌شنبه و سه‌شنبه و پنج‌شنبه از ساعت ١٩ تا ٢١


*
پس از پايان دوره، به کسانى که امتحانات را با موفقيت بگذرانند ديپلم افتخار داده خواهد شد.



           
سه شنبه 16 فروردين 1390برچسب:, :: 19:17
negar

 

 
شوهر: سلام،من Log in کردم.
 
زن: لباسی رو که صبح بهت گفتم خريدی؟

شوهر:
Bad command or File name
 
زن: ولی من صبح بهت تاکيد کرده بودم!
 
شوهر: Syntax Error, Abort, Retry, Cancel
 
زن: خوب حقوقتو چيکار کردی؟
 
شوهر: File in Use, Read only, Try after some Time
 
زن: پس حداقل کارت عابر بانکتو بده به من.
 
شوهر: Sharing Violation, Access Denied
 
زن: می دونی، ازدواج با تو واقعا يک تصميم اشتباه بود.
 
شوهر: Data Type Mismatch
 
زن: تو يک موجود بدرد نخور هستی.
 
شوهر: By Default
 
زن: پس حداقل بيا بريم بيرون يه چيزی بخوريم.
 
شوهر: Hard Disk Full
 
زن: ببينم ميتونی بگی نقش من تو زندگی تو چيه؟
 
شوهر: Unknown Virus Detected
 
زن: خب مادرم چی؟
 
شوهر: Unrecoverable Error
 
زن: و رابطه تو با رئيست؟
 
شوهر: The only User with Write Permission
 
زن: تو اصلا منو بيشتر دوست داری يا کامپيوترتو؟
 
شوهر: Too Many Parameters
 
زن: خوب پس منم ميرم خونه بابام.
 
شوهر: Program Performed Illegal Operation, It will be Closed
 
زن: خوب گوشاتو بازکن، من ديگه بر نميگردم!
 
شوهر: Close all Programs and Logout for another User
 
زن: می دونی، صحبت کردن باتو فايده نداره، من رفتم


           
سه شنبه 16 فروردين 1390برچسب:, :: 19:11
negar

 

با واردات دخترهای چینی با مهریه کم حالا آقا پسرها ناز می کنند

 

از کلیه دوشیزگان قد بلند زیبا روی واجد شرایط زیر تقاضا دارم تقاضانامه ها و رزومه خود را جهت ربودن دل بنده به صورت پیغام در قسمت نظرات یا به وسیله ایمیل به نشانی بنده بفرستند.

بدیهی است پس از انجام بررسی های کامل، نام افراد دارای صلاحیت به وسیله همین تریبون اعلام خواهد شد!

نکته:

ما تو کارمون پارتی بازی نداریم، یعنی لطفا از قرار دادن پول نقد در نامه یا پیغام خود بپرهیزید و هی نگید ما فامیل فلانی هستیم!




شرایط پذیرش


1. سن بالاتر از 18 سال و کمتر از 22 سال باشد.


2. قد کمتر 165 سانتیمتر و بالاتر از 175 سانتیمتر نباشد.


3. افراد خیلی ترکه ای و زیادی چاق قابل پذیرش نیستند. (چون من حوصله رژیم چاقی و کلاس لاغری ندارم)


4. هر وقت من خواستم می ریم هر رستورانی که من گفتم. آبگوشت، کوفته، کله پاچه و میرزاقاسمی با کلی سیرترشی دوست دارم.


5. اهل کادو خریدن و هر روز لاو ترکوندن نیستم


6. اگر خدای نکرده، زبانم لال، خدا اون روز زو نیاره که ازدواج کردم و وبال گردنم شدی، مامانم اینا و مامانت اینا نداریم. خوشم نمیاد.


7. عمراً نفقه بدم. چهارده تا هم بیشتر مهر نمی کنم.


8. باید یک جایی کار کنی، یک کاری هم واسه عصر من گیر میاری چون حوصله مسافرکشی و رانندگی ندارم.


9. بابات باید پولدار باشه تا من در صورت لزوم بتونم بتیغمش.


10. پول اضافی ندارم برای پوشک کامل بچه بدم. می ری کهنه و لاستیک می خری، خودت می شوری.


11. به مامانت می گی سیسمونی خوب بیاره


12. باید خوشگل باشی چون پول واسه لوازم آرایش نمی دم.


13. موهای وزوزی نباید داشته باشی، چون نرم کننده ایرانی الآن شیشه ای هزار تومن شده.


14. موهای خرمایی و مشکی رو ترجیه می دم.


15. نباید ورزشکار باشی چون قدرتت خیلی زیاد می شه !.


16. اگه سر کار بری یا کاری داشته باشی نباید دیرتر از 5 خونه باشی.


17. از الان باید کلاس آیروبیک بری تا چندسال دیگه بد هیکل نشی، پولشم از بابات بگیر. من 10سال دیگه زن شکم گنده نمی خوام


18. باید فال قهوه بلد باشی بگیری، چون من دوست دارم.


19. مانتوی تنگ نمی پوشی.


20. دوستات رو هم هر روز نمیاری خونه. فهمیدی.


21. یک ماشین ظرف شویی هم قاطی جاهازت بذار. دوست ندارم پوستم خراب بشه.


22. لازم نیست واسه یک خونه 50 متری، جاهاز خونه 200 متری بخری.


23. من مبل تختخواب شو دوست دارم


حالا در خدمتیم


به نظر شما شرطی مونده ؟



           
سه شنبه 16 فروردين 1390برچسب:, :: 19:9
negar

یه روز یه آقایی نشسته بود و روزنامه می خوند که یهو زنش با ماهی تابه می کوبه تو سرش.

مرده میگه: برای چی این کارو کردی؟

زنش جواب میده: به خاطر این زدمت که تو جیب شلوارت یه کاغذ پیدا کردم که توش اسم سامانتا نوشته شده بود ...

مرده میگه: وقتی هفته پیش برای تماشای مسابقه اسب دوانی رفته بودم اسبی که روش شرط بندی کردم اسمش سامانتا بود. زنش معذرت خواهی می کنه و میره به کارای خونه برسه.

نتیجه اخلاقی۱: خانمها همیشه زود قضاوت میکنند




سه روز بعدش مرده داشته تلویزیون تماشا می کرده که زنش این بار با یه قابلمه ی بزرگ دوباره می کوبه تو سرش! بیچاره مرده وقتی به خودش میاد می پرسه: چرا منو زدی؟


زنش جواب میده: آخه اسبت زنگ زده بود!

نتیجه اخلاقی 2: متاسفانه خانمها همیشه درست حدس می زنند




خانم جواني در سالن انتظار فرودگاهي بزرگ منتظر اعلام براي سوار شدن به هواپيما بود. بايد ساعات زيادي رو براي سوار شدن به هواپيما سپري ميکرد و تا پرواز هواپيما مدت زيادي مونده بود پس تصميم گرفت يه کتاب بخره و با مطالعه كتاب اين مدت رو بگذرونه. اون همينطور يه پاکت شيريني خريد.

اون خانم نشست رو يه صندلي راحتي در قسمتي که مخصوص افراد مهم بود تا  هم با خيال راحت استراحت کنه و هم کتابشو بخونه. کنار دستش اون جايي که پاکت شيريني اش بود يه آقايي نشست روي صندلي کنارش و شروع کرد به خوندن مجله اي که با خودش آورده بود.


وقتي خانومه اولين شيريني رو از تو پاکت برداشت آقاهه هم يه دونه ورداشت. خانومه عصباني شد ولي به روي خودش نياورد. فقط پيش خودش فکر کرد اين يارو عجب رويي داره. اگه حال و حوصله داشتم حسابي حالشو ميگرفتم هر يه دونه شيريني که خانومه بر ميداشت ..آقاهه هم يکي ور ميداشت.

ديگه خانومه داشت راستي راستي جوش مياورد ولي نمي خواست باعث مشاجره بشه وقتي فقط يه دونه شيريني ته پاکت مونده بود. خانومه فکر کرد. اه . حالا اين آقاي پر رو و سواستفاده چي چه عکس العملي نشون ميده..هان؟

آقاهه هم با کمال خونسردي شيريني آخري رو ور داشت، دو قسمت کرد و نصفشو داد خانومه ونصف ديگه شو خودش خورد.


اه .. اين ديگه خيلي رو ميخواد. خانومه ديگه از عصبانيت کارد ميزدي خونش در نميومد.


در حالي که حسابي قاطي کرده بود. بلند شد و کتاب و اثاثش رو برداشت و عصباني رفت براي سوار شدن به هواپيما وقتي نشست سر جاي خودش تو هواپيما  يه نگاهي توي مکيفش کرد تا عينکش رو بر داره که يک دفعه غافلگير شد، چرا؟ براي اين که ديد که پاکت شيريني که خريده بود توي کيفش هست «دست نخورده و باز نشده» فهميد که اشتباه کرده و از خودش شرمنده شد. اون يادش رفته بود که پاکت شيريني رو وقتي خريده بود تو کيفش گذاشته بود. اون آقا بدون ناراحتي و اوقات تلخي شيريني هاشو با او تقسيم کرده بود. در زماني که اون عصباني بود و فکر ميکرد که در واقع اون آقاهه است که داره شيريني هاشو ميخوره و حالا حتي فرصتي نه تنها براي توجيه کار خودش بلکه براي عذر خواهي از اون آقا رو نداره
 

چهار چيز هست که غير قابل جبران و برگشت ناپذير هست

.
سنگ بعد از اين که پرتاب شد
دشنام بعد از اين که گفته شد.
موقعيت بعد از اين که از دست رفت
و زمان بعد از اين که گذشت و سپري شد

نتیجه اخلاقی 3:خانمها توانایی ذهنی لازم برای قضاوت را ندارند



           
سه شنبه 16 فروردين 1390برچسب:, :: 19:2
negar

- آيا مي‌دانيد با هوش‌ترين زن دنيا 5 فوق‌ليسانس دارد و ضريب هوشي او 200 است و دنبال كار است.

- آيا مي‌دانيد اولين فردي كه در اروپا اقامت گرفت يك زن ايراني بود و بعد مسأله اقامت خارجي‌ها مطرح شد.

- آيا مي‌دانيد ايرانيان در انگليس ثروتمندترين قشر جامعه هستند حتي ثروتمندتر از ملكه اليزابت.

- آيا مي‌دانيد ايرانيان در آمريكا فرهيخته‌ترين افراد جامعه امريكا هستند.

- آيا مي‌دانيد حدود 250 ايراني در ناسا محقق داريم.

- آيا مي‌دانيد كورش كبير بر جهان حكومت مي‌كرد و به نوعي قدرت جهان در دست ايران بود.

- آيا مي‌دانيد سال 2001 در فرانسه سال ايران نام داشت.

- آيا مي‌دانيد اگر 3 قاره آسيا و امريكا و آفريقا را به هم وصل كنيم ايران در مركز جهان است.

- آيا مي‌دانيد انسان در سال 3000 قد متوسط 2 متر و 120 سال عمر و پوست قهوه‌اي خواهد داشت.

- آيا مي‌دانيد وزن 1 قاشق چايخوري از سياه چاله‌ها 2 ميليارد تن است؛ بله 2 ميليارد تن.

- آيا مي‌دانيد يك سياهچاله در كهكشان راه شيري است كه هر ثانيه 1000 بار دور خود مي‌چرخد.

- آيا مي‌دانيد ضريب هوشي انسان‌هاي معمولي بين 85 تا 105 است.

- آيا مي‌دانيد هر تار موي انسان مي‌تواند تا وزن 100 گرم رشد كند.

- آيا مي‌دانيد بلندترين موي سر دنيا 6 متر است.

- آيا مي‌دانيد چشم انسان معادل يك دوربين 135 مگاپيكسل است.

- آيا مي‌دانيد سريع‌ترين عنكبوت دنيا داراي سرعت Km 16 در ساعت است كه در افريقاست.

- آيا مي‌دانيد يك انسان نهايتاً مي‌تواند با سرعت Km 35 در ساعت بدود.

- آيا مي‌دانيد نوعي عنكبوت مي‌تواند 300 برابر وزنش را بلند كند.

- آيا مي‌دانيد طول موج نور مرئي بين 700 – 400 نانومتر است.

- آيا مي‌دانيد خورشيد كوچك‌ترين ستاره دنيا است.

- آيا مي‌دانيد وقتي به خورشيد نگاه مي‌كنيد صحنه 8 دقيقه قبل از آن را مشاهده مي‌كنيد.

- آيا مي‌دانيد زمين در آغاز پيدايش خود 2000 بار بزرگ‌تر از حجم كنوني خود را داشته است.

- آيا مي‌دانيد مساحت سوراخ اوزون 34 ميليون كيلومتر مربع يا به اندازه آمريكاي شمالي است.

- آيا مي‌دانيد سالانه 3,1 ميليون مترمكعب چوب صرف چوب‌هاي غذاخوري در چين مي‌شود.

- آيا مي‌دانيد ماموت‌ها كه 10 هزار سال پيش منقرض شدند تا 6 سالگي شير مادرشان را مي‌خوردند.

- آيا مي‌دانيد جوانان هندي شادترين و جوانان ژاپني افسرده‌ترين‌هاي جهانند.

- آيا مي‌دانيد مردم فيليپين به بيش از 1000 لهجه سخن مي‌گويند.

- آيا مي‌دانيد عمر مفيد انسان‌ها در كف دستشان نوشته شده است، نگاه كنيد. 63 = 18 - 81

- آيا مي‌دانيد مسن‌ترين انسان دنيا با 142 سال سن الان در ايران زندگي مي‌كند.

- آيا مي‌دانيد گران‌ترين كفش دنيا 1 ميليارد و 700 ميليون تومان است.

- آيا مي‌دانيد گران‌ترين سينماي خانگي 210 ميليون تومان است.

 



           
سه شنبه 16 فروردين 1390برچسب:, :: 18:58
negar

 

 
 
عروسی رفتن دخترها:

دو، سه هفته قبل از عروسی، دغدغه ی خاطرش اینه که : من چی بپوشم؟!

توی این مدت هر روز یا دو روز یه بار " پرو" لباس داره ...

اون دامن رو با این تاپ ست می کنه، یا اون شلوار رو با اون شال!

ممکنه به نتایجی برسه یا نرسه! آخر سر هم می ره لباس می خره!

بعد از اینکه لباس مورد نظر رو انتخاب کرد...حالا متناسب رنگ لباس، رنگ آرایش صورتش و تعیین می کنه... اگر هم توی این مدت قبل از مهمونی، چیزی از لوازم آرایش مثل لاک و سایه و... که رنگهاشو نداره رو تهیه می کنه...

حتی مدل مویی که اون روز می خواد داشته باشه رو تعیین می کنه...مثلا ممکنه "
شینیون" کنه یا مدل دار سشوار بکشه...!

البته سعی می کنه با رژیم غذایی سفت و سخت تناسب اندامشم حفظ بکنه...

یه رژیمی هم برای پوست صورت و بدنش می گیره..! مثل پرهیز از خوردن غذاهای گرم!

ماسک های زیادی هم می زاره، از شیر و تخم مرغ و هویج و خیار و توت فرنگی و گوجه فرنگی (اینا دستور غذا نیستنا!) گرفته تا لیمو ترش (این لیمو ترش واقعا معجزه می کنه، به یه بار امتحانش می ارزه!)

خوب، روز موعود فرا می رسه!

ساعت 8 صبح از خواب بیدار می شه (انگار که یه قرار مهم داره) بعد از خوردن صبحانه، می پره تو حموم،...بالاخره ساعت 10 تا 10:30 می یاد بیرون... (البته ممکنه یه بار هم تو حموم ماسک بزاره... که تا ساعت 11 در حمام تشریف داره!)

بعد از ناهار...!

لباس می پوشه می ره آرایشگاه، چون چند روز قبلش زنگ زده و وقت آرایشگاه گرفته برای ساعت 1:30 بعد از ظهر...

توی آرایشگاه کلی نظر خواهی می کنه از اینو اون که چه مدل مویی براش بهترتره، هر چی هم ژورنال آرایشگر بنده خدا داره رو می گرده (البته حتما روزهای قبل مد موهای زیادی رو دیده، یا از تو
fashiontv یا moda tv و... یا internet...اما هنوز به نتیجه ای نرسیده!!) آخر سر هم خود آرایشگر به داد طرف می رسه و یه مدل بهش پیشنهاد می کنه و اونم قبول می کنه!!



ساعت 3 می رسه خونه... بعد شروع میکنه به آرایش کردن...!

بعد از پوشیدن لباس که خیلی محتاطانه صورت می گیره (که مدل موهاش خراب نشه) یه عکس یادگاری از چهره ی زیباش می گیره که بعدا به نامزد آینده اش نشون بده!

ساعت 8 عروسی شروع می شه... یه جوری راه می افته که نیم ساعت زودتر اونجا باشه!




 
 

عروسی رفتن پسرها:

اگر دو، سه هفته قبل بهشون بگی یا دو، سه ساعت قبل هیچ فرقی نمیکنه!

روز عروسی، ساعت 12 ظهر از خواب بیدار می شه... خیلی خونسرد و ریلکس! صبحانه خورده و تمام برنامه های تلویزیون رو می بینه!

ساعت 6 بعد از ظهر، اون هم حتما با تغییر جو خونه که همه دارن حاضر می شن یادش می افته که بعله...عروسی دعوتیم..!

بعد از خبر دار شدن انگار که برق گرفته باشنش...! می پره تو حموم...

توی حموم از هولش، صورتشم با تیغ می بره...! (بستگی به عمق بریدن داره، ممکنه مجبور بشه با همون چسب زخم بره عروسی!)

ریش هاش زده نزده (نصف بیشترو تو صورتش جا می زاره!) از حموم می یاد بیرون...

ساعت 6:30 بعد از ظهره...هنوز تصمیم نگرفته چه تیپی بزنه، رسمی باشهیا اسپرت...!

تازه یادش می افته که پیرهنشو که الان خیلی به اون شلوارش می یاد اتو نکرده! شلوارشم که نگاه می کنه می بینه چند روز پیش درزش پاره شده بوده و یادش رفته بوده که بگه بدوزن..!

کلی فحش و بد و بیراه به همه می ده که چرا بهش اهمیت نمی دن و پیرهنشو تو کمد لباساش بوده رو پیدا نکردن و اتو نکردن و شلوارشو چرا از علم غیبشون استفاده نکرد که بدونن که نیاز به دوختن داره...!

خلاصه...بالاخره یه لباس مناسب با کلی هول هول کردن پیدا می کنند و می پوشه (البته اگر نیاز بود که حتما به کمد لباس پدر و بردار هم دستبرد می زنه!)

ساعت 8 شب عروسی شروع می شه، ساعت 9:30 شب به شام عروسی می رسه..! البته اگر از عجله ی زیادش، توی راه تصادف نکرده باشه دیر تر از این به عروسی نمی رسه!



           
سه شنبه 16 فروردين 1390برچسب:, :: 18:52
negar

قبل از ازدواج : خوابيدن تا لنگ ظهر
بعد از ازدواج : بيدار شدن زودتر از خورشيد

نتيجه اخلاقي : سحر خيز شدن




قبل از ازدواج : رفتن به سفر بي اجازه
بعد از ازدواج : رفتن به حياط با اجازه

نتيجه اخلاقي : معتبر شدن




قبل از ازدواج : خوردن بهترين غذاها بي منت
بعد از ازدواج : خوردن غذا هاي سوخته با منت

نتيجه اخلاقي : تقويت معده




قبل از ازدواج : استراحت مطلق بي جر و بحث
بعد از ازدواج : كار كردن در شرايط سخت

نتيجه اخلاقي : ورزيده شدن




قبل از ازدواج : ديد و بازديد از اماكن تفريحي
بعد از ازدواج : سر زدن به فاميل خانوم

نتيجه اخلاقي : صله رحم




قبل از ازدواج : آموزش گيتار و سنتور و غيره
بعد از ازدواج : آموزش بچه داري و شستن ظرف

نتيجه اخلاقي : همدردي با مردها



قبل از ازدواج : گرفتن پول تو جيبي از پاپا
بعد از ازدواج : دادن كل حقوق به خانوم

نتيجه اخلاقي : مستقل شدن



قبل از ازدواج : ايستادن در صف سينما و استخر
بعد از ازدواج : ايستادن در صف شير و گوشت

نتيجه اخلاقي : آموزش ايستادگي



قبل از ازدواج : رفتن به سفرهاي هفتگي
بعد از ازدواج : در حسرت رفتن به پارك سر كوچه

نتيجه اخلاقي : امنيت كامل.



           
سه شنبه 16 فروردين 1390برچسب:, :: 18:51
negar

 

1- مردان خوب، زشت هستند.
۲- مردان خوش قیافه، خوب نیستند.
۳- مردان خوب و خوش قیافه به جنس موافق تمایل دارند.
۴- مردان خوب، خوش قیافه و علاقمند به جنس مخالف، متاهل هستند.
۵- مردانی كه آنچنان خوش قیافه نیستند، ولی خوبند، پولدار نیستند.
۶- مردانی كه آنچنان خوش قیافه نیستند، ولی پولدار و خوبند، تصور می كنند ما به دنبال مال آنها هستیم.
۷- مردان خوش قیافه و بی پول، بدنبال پول ما هستند.
۸- مردان خوش قیافه، كه آنچنان خوب نیستند و تا حدی به جنس مخالف علاقمندند، تصور نمیكنند كه ما به اندازه كافی زیبا هستیم.
۹- مردانی كه تصور می كنند ما زیبا هستیم، به جنس مخالف علاقمندند، تا حدی خوش قیافه و پولدار هستند، آدمهایی ترسو و بزدل میباشند.
۱۰- مردانی كه تا حدی خوش قیافه هستند، تاحدی خوب هستند، مقداری پول دارند و سپاسگزار خدا هستند، به جنس مخالف علاقمندند، خجالتی هستند، و هرگز اولین قدم را برنمی دارند ( برای آشنایی پیش قدم نمی شوند).
۱۱- مردانی كه هرگز قدم اول را برنمیرارند، زمانی كه ما پیشقدم می شویم، اتوماتیك وار علاقه را در ما از بین میبرند


           
سه شنبه 16 فروردين 1390برچسب:, :: 18:49
negar

سبيل:
بعضي از مردان مانند هركول پوآرو با سيبيل خوش تيپ ميشوند. هيچ زني وجود ندارد كه با سبيل زيبا بنظر برسد.


اسامي مستعار:
اگر سارا، نازنين، عسل و رويا با هم بيرون بروند، همديگر را سارا، نازنين، عسل و رويا صدا خواهند زند. اگر بابك، سامان، آرش و مهرداد با هم بيرون بروند، همديگر را گودزيلا، بادام زميني، تانكر و لاك پشت صدا خواهند زد.


پرداخت صورتحساب ميز:
وقتي صورتحساب را مي آورند، با اينكه كلا 15هزار تومان شده، بابك، سامان، آرش و مهرداد هر كدام 10 هزار تومان روي ميز ميگذارند. وقتي دختران صورتحساب را دريافت ميكنند، ماشين حسابهاي جيبي خود را بيرون مي آورند.


پول:
يك مرد 2000 هزار تومان براي يك جنس 1000 توماني مورد نيازش مي پردازد. يك زن 1000 تومان براي يك جنس 2000 توماني كه نيازي به آن ندارد مي پردازد.


بگو مگوها:
حرف آخر را در جر و بحث ها زنان ميزنند. هر چيزي كه يك مرد بعد از آن بگويد، شروع يك بگو مگوي ديگر خواهد بود


آينده:
يـك زن تا زمانيكه ازدواج نكرده نگران آينده است. يك مرد تا زمانيكه ازدواج نـكرده هرگز نگران آينده نخواهد بود.


موفقيت:
يــك مرد موفق كسي است كه بيشتر از آنچه هـمــسرش خرج ميكند درآمد داشته باشد. يك زن موفق كسي است كه بتواند چنين مردي را پيدا كند.


ازدواج:
يك زن به اميد اينكه شوهرش تغيير كند با او ازدواج ميكند،ولي تغيير نميكند. يك مــرد به اين اميد با همسرش ازدواج ميكند كه تغيير نكند، ولي تغيير ميكند.


روابط:
اول از همه، يك مرد يك رابطه را يك رابطه بحساب نمي آورد. وقتي رابطه اي تمام ميشود، زن شروع به گريه نموده و سفره دلش را براي دوستان دخترش ميگشايد و نيز شعري با عنوان "همه مردها نادانند" مي سرايد. سپس به ادامه زندگيش ميپردازد. مرد هنگام جدايي اندكي مشكلاتش بيشتر است. 6 ماه پس از جدايي ساعت 3 نيمه شب يك پنجشنبه، تلفن ميزند و ميگويد: "فقط ميخواستم بدوني كه زندگيمو از بين بردي، هيچوت نمي بخشمت، ازت متنفرم، تو يه ديوانه اي، ولي ميخوام بدوني باز هم يه فرصتي برامون باقي مونده." نام اين كار تماس تلفني "ازت متنفرم/عاشقتم" است كه 99 درصد مردان حداقل يك بار آنرا انجام ميدهند. برخي كلاسهاي مشاوره اي مخصوص مردان براي رها شدن از اين نياز تشكيل ميشود كه معمولا تاثيري در بر ندارند.


بلوغ:
زنان بسيار سريعتر از مردان بالغ ميشوند. اغلب دختران 17 ساله ميتوانند مانند يك انسان بالغ رفتار كنند. اغلب پسران 17 ساله هنوز در عالم كودكانه بسر برده و رفتارهاي ناپخته دارند. به همين دليل است كه اكثر دوستي هاي دوران دبيرستان به ندرت سرانجام پيدا ميكنند.


فيلم كمدي:
فرض كنيد چند زن و مرد در اتاقي نشته اند و ناگهان سريال نقطه چين شروع مي شود. مردها فورا هيجان زده شده و شروع به خنده و همهمه ميكنند، و حتي ممكن است اداي بامشاد را نيز درآورند. زنان چشمانشان را برگردانده و با گله و شكايت منتظر تمام شدنش ميشوند.


دست خط:
مردها زياد به دكوراسيون دست خطشان اهميت نميدهند. آنها از روش "خرچنگ غورباقه" استفاده ميكنند. زنان از قلم هاي خوشبو و رنگارنگ استفاده كرده و به "ي" ها و "ن" ها قوس زيبايي ميدهند. خواندن متني كه توسط يك زن نوشته شده، رنجي شاهانه است. حتي وقتي مي خواهد تركتان كند، در انتهاي يادداشت يك شكلك در انتها آن ميكشد.


حمام:
يك مرد حداكثر 6 قلم جنس در حمام خود دارد - مسواك، خمير دندان، خمير اصلاح، خود تراش، يك قالب صابون و يك حوله. در حمام متعلق به يك زن معمولي بطور متوسط 437 قلم جنس وجود دارد. يك مرد قادر نخواهد بود اغلب اين اقلام را شناسايي كند.


خواروبار:
يك زن ليستي از جنسهاي مورد نيازش را تهيه نموده و براي خريدن آنها به فروشگاه ميرود. يك مرد آنقدر صبر ميكند تا محتويات يخچال ته بكشد و سيب زميني ها جوانه بزنند. آنگاه بسراغ خريد ميرود. او هر چيزي را كه خوب بنظر برسر مي خرد.


بيرون رفتن:
وقتي مردي ميگويد كه براي بيرون رفتن حاضر است، يعني براي بيرون رفتن حاضر است. وقتي زني ميگويد كه براي بيرون رفتن حاضر است، يعني 4 ساعت بعد وقتي آرايشش تمام شد، آماده خواهد بود.


گربه:
زنان عاشق گربه هستند. مردان ميگويند گربه ها را دوست دارند، اما در نبود زنان با لگد آنها را به بيرون پرتاب ميكنند.


آينه:
مردها خودبين و مغرور هستند، آنها خودشان را در آينه چك ميكنند. زنان بامزه اند، آنها تصوير خود را در هر سطح صيقلي بازديد ميكنند -- آينه، قاشق، پنجره هاي فروشگاه، برشته كننده ها، سر طاس آقاي زلفيان...


تلفن:
مردان تلفن را به عنوان يك وسيله ارتباطي براي ارسال پيامهاي كوتاه و ضروري به ديگران در نظر ميگيرند. يك زن و دوستش مي توانند به مدت دو هفته با هم باشند و بعد از جدا شدن و رسيدن به خانه، تلفن را برداشته و به مدت سه ساعت ديگر با هم شروع به صحبت كنند.


آدرس يابي:
وقتي يك زن در حال رانندگي احساس ميكند كه راه را گم كرده، كنار يك فروشگاه توقف كرده و از كسي كه وارد است آدرس صحيح را ميپرسد. مردان اين را به نشانه ضعف ميدانند. آنها هرگز براي پرسيدن آدرس نمي ايستند و به مدت دو ساعت به دور خودشان ميچرخند و چيزهايي شبيه اين ميگويند: "فكر كنم يه راه بهتر پيدا كردم،" و "ميدونم كه بايد همين نزديكي باشه، اون مغازه طلا فروشي رو ميشناسم."


پذيرش اشتباه:
زنان بعضي اوقات قبول ميكنند كه اشتباه كردند. آخرين مردي كه اشتباهش را پذيرفته 25 قرن پيش از دنيا رفته است.


فرزند:
يك زن همه چيز را در مورد فرزندش مي داند: قرارهاي دكتر، مسابقات فوتبال، دوستان نزديك و صميمي، قرارهاي رمانتيك، غذاهاي مورد علاقه، اسرار، آرزوها و روياها. يك مرد بطور سربسته و مبهم فقط ميداند برخي افراد كم سن و سال هم در خانه زندگي ميكنند.


لباس شيك پوشيدن:
يك زن براي رفتن به خريد، آب دادن به گلهاي باغچه، بيرون گذاشتن سطل زباله و گرفتن بسته پستي لباس شيك مي پوشد. يك مرد فقط هنگام رفتن به عروسي و يا مراسم ترحيم لباس رسمي برتن ميكند.


شستن لباسها:
زنان هر چند روز يك بار لباسهايشان را ميشويند. مردها تك تك لباس هاي موجود در كمد، حتي روپوش و اونيفرم جراحي هشت سال پيش خود را مي پوشند و هنگاميكه لباس تميزي باقي نماند، يك لباس كثيف بر تن نموده و كوه ايجاد شده از لباسهاي چرك خود را با آژانس به خشك شويي منتقل ميكنند.


عروسي:
هنگام ياد كردن از عروسي ها، زنان در مورد "مراسم جشن" صحبت ميكنند، مردان درباره "ميهماني هاي دوران مجردي."


اسباب بازي:
دختران كوچك عاشق عروسك بازي هستند و وقتي به سن 11 يا 12 سالگي ميرسند علاقه شان را از دست ميدهند. مردان هيچگاه از فكر اسباب بازي رها نميشوند. با بالا رفتن سن آنها اسباب بازي هايشان نيز گران قيمت تر و پيچيده تر ميشوند. نمونه هاي از اسباب بازيهاي مردان: تلويزيون هاي مينياتوري و كوچك، تلفنهاي اتومبيل، مخلوط كن و آب ميوه گيري، اكولايزرهاي گرافيكي، آدم آهني هاي كنترلي، گيمهاي ويدئويي، هر چيزي كه روشن و خاموش شده، سر و صدا كند و حداقل براي كار كردن به شش باتري نياز داشته باشد.


گل و گياه:
يك زن از شوهرش ميخواهد وقتي مسافرت است به گل ها آب دهد. مرد به گلها آب ميدهد. زن پنج روز بعد به خانه اي پر از گلها و گياهان پژمرده برميگردد. كسي نميداند چرا اين اتفاق افتاده است

 



           
سه شنبه 16 فروردين 1390برچسب:, :: 18:40
negar

 

۱- دختر ها خیلی دوست دارند جای پسر ها باشند اما پسر ها اصلاً دوست ندارند جای دختر ها باشند.

۲- اگر یه دختر 1 مشکل غیر قابل حل داشته باشه از خونه فرار میکنه اما یه پسر اگر 1 مشکل غیر قابل حل داشته باشه اعضای خانواده اش رو از خونه فراری میده!
۳- یه پسر اگر 3 تا مشکل غیر قابل حل داشته باشه یه هفته افسرده میشه بعد با 3 تا مشکل کنار میاد و زندگیش رو میکنه اما تا کنون دختری که 3 تا مشکل داشته باشه دیده نشده چون همشون در مرحله دو تا مشکل خودکشی میکنند و به سه تا نمیرسه مشکلاتشون!!!

۴- دخترا از پسرا موهاشون کوتاهتره!

۵- نقطه قوت پسرا چشماشونه اما نقطه قوت دخترا چشم و گوش ابرو و دماغ و دهن و .........هست.

۶- دخترا با اینکه بیشتر از پسرا قوانین راهنمایی و رانندگی رو رعایت میکنن اما خیلی بیشتر از پسرا تصادف میکنن و در هر تصادف رد پای یک دختر به چشم می خوره.

۷- دختر ها از درس و مدرسه بیزارند ولی پسر ها از درس و مدرسه فراری هستند!

۸- پسر ها به هم حسودی نمی کنن اما دخترا به هم حسودی می کنن.

۹- اگر برادرتون دوست دختر داشته باشه شما سعی می کنید با اون دختر آشنا بشید ولی اگر خواهرتون دوست پسر داشته باشه شما قسم می خورید! که هم پسره و هم خواهرتون رو سر به نیست کنید.

۱۰- دخترا زندگی مشترک رو در عشق و صفا و صمیمیت می بینن ولی پسر ها در غذا

۱۱- اگر یک دختر در یک جمع سوتی بده تا آخر دیگه هیچ حرفی نمیزنه اما پسر ها در یک جمع فقط سوتی میدن!

۱۲- یک دختر اگر 24 ساعت با دوست پسرش صحبت نکنه افسرده میشه اما یک پسر اگر 24 ساعت با دوست دخترش صحبت نکنه با اون یکی دوست دخترش صحبت میکنه.

۱۳- پسر ها میدونن جنبش فمنیسم چیه واسه همین ازش متنفرن ولی دختر ها نمیدونن جنبش فمنیسم چیه واسه همین طرفدارشن!

۱۴- یک دختر اگر توی خیابون پسری ازش بپرسه ساعت چنده میگه:ساعت 7. اما یه پسر اگر یه دختر ازش ساعت بپرسه میگه :ساعت 7 و 2 دقیقه و 24 ثانیه,اینم شماره تلفن من ..... سر ساعت 9 منتظر تماستم!

۱۵- اگر یه دختر به یه پسر نگاه کنه , پسره فکر می کنه که خیلی خوش تیپه ولی اگر یه پسر به یه دختر نگاه کنه دختره فکر میکنه که پسره چقدر بی چشم و رو هستش!

۱۶- بعد از خوندن این مطلب پسرا اول 2 دقیقه فکر میکنن تا مفهوم مطلب رو بفهمند و چون بعد از دو دقیقه نمی فهمند می زنن زیر خنده و میگن خیلی باحال بود اما دخترا بعد از خوندن این مطلب 2 ساعت حرص می خورن و فکر میکنن به شخصیت دخترای ایرونی توهین شده و در نهایت چون مفهوم این مطلب رو نفهمیدن به نویسنده اش میل میزنن و فحش میدن!!!


           
سه شنبه 16 فروردين 1390برچسب:, :: 18:36
negar

- چطوری یک زرافه را در یخچال بگذاریم؟




ابتدا در یخچال را باز میکنیم. سپس زرافه را در یخچال میگذاریم و در را میبندیم.





۲-چطور یک فیل را در یخچال بگذاریم؟

(یه کم فکر کن)






نه اشتباه گفتی. اول در یخچال رو باز میکنیم زرافه رو میزاریم بیرون سپس فیل را داخل یخچال میگذاریم.





۳- چگونه فیل را داخل ماشین بگذاریم؟





فیل را از یخچال بیرون بیرون می آوریم و در ماشین میگذاریم.





۴- شیر شاه یک جلسه میزاره همه ی حیوونها رو دعوت میکنه . همه میان به جز یه نفر. اگه گفتی کیه؟




فیل. چون هنوز تو ماشینه






۵- چند نفر میخوان از یه رودخانه پر از تمساح شناکنان برند اون طرف.اونها به سلامت میرند اون طرف.اگه گفتی چرا تمساحها نخوردنشون؟



چون تمساحها رفته بودند جلسه ی شیر شاه.






۶-اگه گفتی به یه کرم سبز که سنگ میخوره چی میگن؟



کرم سبز سنگ خوار








۷-یه نفر تو سرش یه چیز سبز میبینه که سنگ می خوره شبیه کرم هم بوده. اگه گفتی چی بوده؟



نه کرم سبز سنگ خوار نبوده چون کرم سبز سنگ خوار رفته جلسه شیر شاه.اون مرد خیالاتی شده.




۸-جلسه شیر شاه تموم شد. ولی همه حیوونها یه جا جمع شدند میدونی چه اتفاقی افتاده؟



فیله که سوار ماشین شده بود تصادف کرد و مرد. حیوونها براش ختم گرفتند

 



           
سه شنبه 16 فروردين 1390برچسب:, :: 18:33
negar

 

پسر ها :

با ماشين ميرن به بانک، پارک ميکنن، ميرن دم دستگاه عابر بانک
کارت رو داخل دستگاه ميذارن،
کد رمز رو ميزنن، مبلغ درخواستی رو وارد ميکنن،
پول و کارت رو ميگيرن و ميرن.


دخترها :

با ماشين ميرن دم بانک،
در آينه آرايششون رو چک ميکنن،
به خودشون عطر ميزنن،
احتمالاً موهاشون رو هم چک ميکنن،
در پارک کردن ماشين مشکل پيدا ميکنن،
در پارک کردن ماشين خيلی مشکل پيدا ميکنن،
بلاخره ماشين رو پارک ميکنن،
توی کيفشون دنبال کارتشون ميگردن،
کارت رو داخل دستگاه ميذارن، کارت توسط ماشين پذيرفته نميشه،
کارت تلفن رو ميندازن توی کيفشون،
دنبال کارت عابربانکشون ميگردن،
کارت رو وارد دستگاه ميکنن،
توی کيفشون دنبال تيکه کاغذی که کد رمز رو روش ياداشت کردن ميگردن،
کد رمز رو وارد ميکنن،
۲دقيقه قسمت راهنمای دستگاه رو ميخونن،
کنسل ميکنن،
دوباره کد رمز رو ميزنن،
کنسل ميکنن،
دوست پسرشون رو صدا ميزنن که کد صحيح رو براشون وارد کنه،
مبلغ درخواستی رو ميزنن،
دستگاه ارور (خطا) ميده،
مبلغ بيشتری رو درخواست ميکنن،
دستگاه ارور (خطا) ميده،
بيشترين مبلغ ممکن در خواست ميکنن،
انگشتاشون رو برای شانس رو هم ميذارن،
پول رو ميگيرن،
برميگردن به ماشين،
آرايششون رو توی آينه عقب چک ميکنن،
توی کيفشون دنبال سويچ ماشين ميگردن،
استارت ميزنن،
پنجاه متر ميرن جلو،
ماشين رو نگه ميدارن،
دوباره برميگردن جلوی بانک،
از ماشين پياده ميشن،
کارتشون رو از دستگاه عابر بانک بر ميدارن (حواس نمیذاره واسه آدم)،
سوار ماشين ميشن،
کارت رو پرت ميکنن روی صندلی کنار راننده،
آرايششون رو توی آينه چک ميکنن،
احتمالا يه نگاهی هم به موهاشون ميندازن،
میندازن توی خيابون اشتباه،
برميگردن،
ميندازن توی خيابون درست،
پنج کيلومتر ميرن جلو،
ترمز دستی رو آزاد میکنن. (میگم چرا انقدر یواش میره)


           
سه شنبه 16 فروردين 1390برچسب:, :: 18:30
negar

 

ما اکنون در دسترس نیستیم؛ لطفا" بعد از شنیدن صدای بوق پیغام بگذارید:

اگر شما یکی از بچه های ما هستید؛ شماره 1 را فشار دهید.

اگر می خواهید بچه تان را نگه داریم؛ شماره 2 را فشار دهید.

اگر می خواهید ماشین را قرض بگیرید؛ شماره 3 را فشار دهید.

اگر می خواهید لباسهایتان را تعمیر کنیم؛ شماره 4 را فشار دهید.

اگر می خواهید بچه تان امشب پیش ما بخوابد؛ شماره 5 را فشار دهید.

اگر می خواهید بچه تان را از مدرسه برداریم؛ شماره 6 را فشار دهید.

اگر می خواهید برای مهمانان آخر هفته تان غذا درست کنیم؛ شماره 7 را فشار دهید.

اگر می خواهید امشب برای شام بیایید؛ شماره 8 را فشار دهید.

اگر پول می خواهید؛ شماره 9 را فشار دهید.

اما اگر می خواهید ما را برای شام دعوت کنید یا ما را به گردش ببرید،
بگویید، ما داریم گوش می کنیم ...


           
سه شنبه 16 فروردين 1390برچسب:, :: 18:28
negar

 

مامان
- بعله ؟
- من می خوام به دنیا بیام …
- باشه .

- مامان
- بعله ؟
- من شیر می خوام
- باشه

- مامان
- بعله ؟
- من جیش دارم
- خب

- مامان
- بعله ؟
- من سوپ خرچنگ می خوام
- چشم

- مامان
- بعله ؟
- من ازون لباس خلبانیا می خوام
- باشه

- مامان
- بعله؟
- من بوس می خوام
- قربونت بشم

- مامان
- جونم ؟
- من شوکولات آناناسی می خوام
- باشه

- مامان
- بعله ؟
- من دوست می خوام
- خب

- مامان
- بعله ؟
- من یه خط موبایل می خوام با گوشی سونی
- چشم

- مامان
- بعله ؟
- من یه مهمونی باحال می خوام
- باشه عزیزم

- مامان
- بعله ؟
- من زن می خوام
- باشه عزیز دلم

- مامان
- بعله ؟
- من دیگه زن نمی خوام
- اوا … باشه

- مامان
- .. بعله
- من کوفته تبریزی می خوام
- چشم

- مامان
- بعله ؟
- من بغل می خوام
- بیا عزیزم

- مامان
- بعله ؟

- مامان
- بعله

- مامان
- … جونم ؟
- مامان حالت خوبه
- آره

- مامان ؟
- چی می خوای عزیزم
- تو رو می خوام .. خیلی
- …
***

- بابا
- بعله ؟
- من می خوام به دنیا بیام
- به من چه بچه .. به مامانت بگو

- بابا
- هان؟
- من شیر می خوام
- لا اله الا الله

- بابا
- چته ؟
- من ازون ماشین کوکی های قرمز می خوام
- آروم بگیر بچه

- بابا
- اههههه
- من پول می خوام
- چی ؟؟؟؟ !!!

- بابا
- اوهوم ؟
- منو می بری پارک ؟
- من ماشینمو نمی برم تو پارک تو رو ببرم ؟

- بابا
- هان ؟
- من زن می خوام
- ای بچه پررو .. دهنت بو شیر می ده هنوز

- بابا
- ….
- من جیش دارم
- پوففف

- بابا
- درد
- من زن نمی خوام
- به درک

- بابا
- بلا
- تقصیر تو بود که من به دنیا اومدم یا مامان
- تقصیر عمه ات

- بابا
- زهرمار
- من یه اتاق شخصی می خوام
- بشین بچه

- بابا
- مرض
- منو دوس داری
- ها ؟

- بابا
- …

- بابا
- خررر پفففف

- بابا
- خفه

- بابا
- دیگه چته ؟
- من مامانمو می خوام
- از اول همینو بگو … جونت در بیاد



           
سه شنبه 16 فروردين 1390برچسب:, :: 18:27
negar

 

ما اکنون در دسترس نیستیم؛ لطفا" بعد از شنیدن صدای بوق پیغام بگذارید:

اگر شما یکی از بچه های ما هستید؛ شماره 1 را فشار دهید.

اگر می خواهید بچه تان را نگه داریم؛ شماره 2 را فشار دهید.

اگر می خواهید ماشین را قرض بگیرید؛ شماره 3 را فشار دهید.

اگر می خواهید لباسهایتان را تعمیر کنیم؛ شماره 4 را فشار دهید.

اگر می خواهید بچه تان امشب پیش ما بخوابد؛ شماره 5 را فشار دهید.

اگر می خواهید بچه تان را از مدرسه برداریم؛ شماره 6 را فشار دهید.

اگر می خواهید برای مهمانان آخر هفته تان غذا درست کنیم؛ شماره 7 را فشار دهید.

اگر می خواهید امشب برای شام بیایید؛ شماره 8 را فشار دهید.

اگر پول می خواهید؛ شماره 9 را فشار دهید.

اما اگر می خواهید ما را برای شام دعوت کنید یا ما را به گردش ببرید،
بگویید، ما داریم گوش می کنیم ...

 



           
سه شنبه 16 فروردين 1390برچسب:, :: 18:24
negar

 

۱- دختر ها خیلی دوست دارند جای پسر ها باشند اما پسر ها اصلاً دوست ندارند جای دختر ها باشند.

۲- اگر یه دختر 1 مشکل غیر قابل حل داشته باشه از خونه فرار میکنه اما یه پسر اگر 1 مشکل غیر قابل حل داشته باشه اعضای خانواده اش رو از خونه فراری میده!

۳- یه پسر اگر 3 تا مشکل غیر قابل حل داشته باشه یه هفته افسرده میشه بعد با 3 تا مشکل کنار میاد و زندگیش رو میکنه اما تا کنون دختری که 3 تا مشکل داشته باشه دیده نشده چون همشون در مرحله دو تا مشکل خودکشی میکنند و به سه تا نمیرسه مشکلاتشون!!!

۴- دخترا از پسرا موهاشون کوتاهتره!

۵- نقطه قوت پسرا چشماشونه اما نقطه قوت دخترا چشم و گوش ابرو و دماغ و دهن و .........هست.

۶- دخترا با اینکه بیشتر از پسرا قوانین راهنمایی و رانندگی رو رعایت میکنن اما خیلی بیشتر از پسرا تصادف میکنن و در هر تصادف رد پای یک دختر به چشم می خوره.

۷- دختر ها از درس و مدرسه بیزارند ولی پسر ها از درس و مدرسه فراری هستند!

۸- پسر ها به هم حسودی نمی کنن اما دخترا به هم حسودی می کنن.

۹- اگر برادرتون دوست دختر داشته باشه شما سعی می کنید با اون دختر آشنا بشید ولی اگر خواهرتون دوست پسر داشته باشه شما قسم می خورید! که هم پسره و هم خواهرتون رو سر به نیست کنید.

۱۰- دخترا زندگی مشترک رو در عشق و صفا و صمیمیت می بینن ولی پسر ها در غذا

۱۱- اگر یک دختر در یک جمع سوتی بده تا آخر دیگه هیچ حرفی نمیزنه اما پسر ها در یک جمع فقط سوتی میدن!

۱۲- یک دختر اگر 24 ساعت با دوست پسرش صحبت نکنه افسرده میشه اما یک پسر اگر 24 ساعت با دوست دخترش صحبت نکنه با اون یکی دوست دخترش صحبت میکنه.

۱۳- پسر ها میدونن جنبش فمنیسم چیه واسه همین ازش متنفرن ولی دختر ها نمیدونن جنبش فمنیسم چیه واسه همین طرفدارشن!

۱۴- یک دختر اگر توی خیابون پسری ازش بپرسه ساعت چنده میگه:ساعت 7. اما یه پسر اگر یه دختر ازش ساعت بپرسه میگه :ساعت 7 و 2 دقیقه و 24 ثانیه,اینم شماره تلفن من ..... سر ساعت 9 منتظر تماستم!

۱۵- اگر یه دختر به یه پسر نگاه کنه , پسره فکر می کنه که خیلی خوش تیپه ولی اگر یه پسر به یه دختر نگاه کنه دختره فکر میکنه که پسره چقدر بی چشم و رو هستش!

۱۶- بعد از خوندن این مطلب پسرا اول 2 دقیقه فکر میکنن تا مفهوم مطلب رو بفهمند و چون بعد از دو دقیقه نمی فهمند می زنن زیر خنده و میگن خیلی باحال بود اما دخترا بعد از خوندن این مطلب 2 ساعت حرص می خورن و فکر میکنن به شخصیت دخترای ایرونی توهین شده و در نهایت چون مفهوم این مطلب رو نفهمیدن به نویسنده اش میل میزنن و فحش میدن!!!

 



           
سه شنبه 16 فروردين 1390برچسب:, :: 18:8
negar

1- مردان خوب، زشت هستند.

۲- مردان خوش قیافه، خوب نیستند.

۳- مردان خوب و خوش قیافه به جنس موافق تمایل دارند.

۴- مردان خوب، خوش قیافه و علاقمند به جنس مخالف، متاهل هستند.

۵- مردانی كه آنچنان خوش قیافه نیستند، ولی خوبند، پولدار نیستند.

۶- مردانی كه آنچنان خوش قیافه نیستند، ولی پولدار و خوبند، تصور می كنند ما به دنبال مال آنها هستیم.

۷- مردان خوش قیافه و بی پول، بدنبال پول ما هستند.

۸- مردان خوش قیافه، كه آنچنان خوب نیستند و تا حدی به جنس مخالف علاقمندند، تصور نمیكنند كه ما به اندازه كافی زیبا هستیم.

۹- مردانی كه تصور می كنند ما زیبا هستیم، به جنس مخالف علاقمندند، تا حدی خوش قیافه و پولدار هستند، آدمهایی ترسو و بزدل میباشند.

۱۰- مردانی كه تا حدی خوش قیافه هستند، تاحدی خوب هستند، مقداری پول دارند و سپاسگزار خدا هستند، به جنس مخالف علاقمندند، خجالتی هستند، و هرگز اولین قدم را برنمی دارند ( برای آشنایی پیش قدم نمی شوند).

۱۱- مردانی كه هرگز قدم اول را برنمیرارند، زمانی كه ما پیشقدم می شویم، اتوماتیك وار علاقه را در ما از بین میبرند



           
سه شنبه 16 فروردين 1390برچسب:, :: 17:53
negar

 

 


دو، سه هفته قبل از عروسی، دغدغه ی خاطرش اینه که : من چی بپوشم؟!

توی این مدت هر روز یا دو روز یه بار " پرو" لباس داره ...

اون دامن رو با این تاپ ست می کنه، یا اون شلوار رو با اون شال!

ممکنه به نتایجی برسه یا نرسه! آخر سر هم می ره لباس می خره!

بعد از اینکه لباس مورد نظر رو انتخاب کرد...حالا متناسب رنگ لباس، رنگ آرایش صورتش و تعیین می کنه... اگر هم توی این مدت قبل از مهمونی، چیزی از لوازم آرایش مثل لاک و سایه و... که رنگهاشو نداره رو تهیه می کنه...

حتی مدل مویی که اون روز می خواد داشته باشه رو تعیین می کنه...مثلا ممکنه "شینیون" کنه یا مدل دار سشوار بکشه...!

البته سعی می کنه با رژیم غذایی سفت و سخت تناسب اندامشم حفظ بکنه...

یه رژیمی هم برای پوست صورت و بدنش می گیره..! مثل پرهیز از خوردن غذاهای گرم!

ماسک های زیادی هم می زاره، از شیر و تخم مرغ و هویج و خیار و توت فرنگی و گوجه فرنگی (اینا دستور غذا نیستنا!) گرفته تا لیمو ترش (این لیمو ترش واقعا معجزه می کنه، به یه بار امتحانش می ارزه!)

خوب، روز موعود فرا می رسه!

ساعت 8 صبح از خواب بیدار می شه (انگار که یه قرار مهم داره) بعد از خوردن صبحانه، می پره تو حموم،...بالاخره ساعت 10 تا 10:30 می یاد بیرون... (البته ممکنه یه بار هم تو حموم ماسک بزاره... که تا ساعت 11 در حمام تشریف داره!)

بعد از ناهار...!

لباس می پوشه می ره آرایشگاه، چون چند روز قبلش زنگ زده و وقت آرایشگاه گرفته برای ساعت 1:30 بعد از ظهر...

توی آرایشگاه کلی نظر خواهی می کنه از اینو اون که چه مدل مویی براش بهترتره، هر چی هم ژورنال آرایشگر بنده خدا داره رو می گرده (البته حتما روزهای قبل مد موهای زیادی رو دیده، یا از تو fashion tv یا moda tv و... یا internet...اما هنوز به نتیجه ای نرسیده!!) آخر سر هم خود آرایشگر به داد طرف می رسه و یه مدل بهش پیشنهاد می کنه و اونم قبول می کنه!!



ساعت 3 می رسه خونه... بعد شروع میکنه به آرایش کردن...!

بعد از پوشیدن لباس که خیلی محتاطانه صورت می گیره (که مدل موهاش خراب نشه) یه عکس یادگاری از چهره ی زیباش می گیره که بعدا به نامزد آینده اش نشون بده!

ساعت 8 عروسی شروع می شه... یه جوری راه می افته که نیم ساعت زودتر اونجا باشه!




 

 

عروسی رفتن پسرها:

اگر دو، سه هفته قبل بهشون بگی یا دو، سه ساعت قبل هیچ فرقی نمیکنه!

روز عروسی، ساعت 12 ظهر از خواب بیدار می شه... خیلی خونسرد و ریلکس! صبحانه خورده و تمام برنامه های تلویزیون رو می بینه!

ساعت 6 بعد از ظهر، اون هم حتما با تغییر جو خونه که همه دارن حاضر می شن یادش می افته که بعله...عروسی دعوتیم..!

بعد از خبر دار شدن انگار که برق گرفته باشنش...! می پره تو حموم...

توی حموم از هولش، صورتشم با تیغ می بره...! (بستگی به عمق بریدن داره، ممکنه مجبور بشه با همون چسب زخم بره عروسی!)

ریش هاش زده نزده (نصف بیشترو تو صورتش جا می زاره!) از حموم می یاد بیرون...

ساعت 6:30 بعد از ظهره...هنوز تصمیم نگرفته چه تیپی بزنه، رسمی باشهیا اسپرت...!

تازه یادش می افته که پیرهنشو که الان خیلی به اون شلوارش می یاد اتو نکرده! شلوارشم که نگاه می کنه می بینه چند روز پیش درزش پاره شده بوده و یادش رفته بوده که بگه بدوزن..!

کلی فحش و بد و بیراه به همه می ده که چرا بهش اهمیت نمی دن و پیرهنشو تو کمد لباساش بوده رو پیدا نکردن و اتو نکردن و شلوارشو چرا از علم غیبشون استفاده نکرد که بدونن که نیاز به دوختن داره...!

خلاصه...بالاخره یه لباس مناسب با کلی هول هول کردن پیدا می کنند و می پوشه (البته اگر نیاز بود که حتما به کمد لباس پدر و بردار هم دستبرد می زنه!)

ساعت 8 شب عروسی شروع می شه، ساعت 9:30 شب به شام عروسی می رسه..! البته اگر از عجله ی زیادش، توی راه تصادف نکرده باشه دیر تر از این به عروسی نمی رسه!

 

 

 عروسی رفتن دخترها:



           
سه شنبه 16 فروردين 1390برچسب:, :: 17:48
negar

دخترها نمی‌توانند


۱- با داشتن دماغی تیر کمونی یا عقابی متالیک به جراح مراجه نکنند!
۲- با دیدن یکی خوش تیپ‌تر از خودشون، میگرن نگیرن و از زور ناراحتی غش نکنند!
۳- با داشتن قدی کوتاه کفش پاشنه ۶۰ سانتی نپوشند و احساس قد بلندی نکنند!
۴- روزی ۲۴ ساعت با تلفن حرف نزنند!
۵- روزی ۳۰-۴۰ هزار تومان آت و اشغال نخرند!
۶- از مهمونی و عروسی و برای هم خالی نبندند و با خالی‌بندی لایه اوزون رو سوراخ نکنند!
۷- با یه دماغ عمل کرده احساس خوشگلی نکنند و فکر نکنند که مادر زادی همینجوری بودن!
۸- مطالب چرت و پرت این قسمت رو بخونند و از عصبانیت سکته نکنند!



پسرها نمی‌توانند


۱- با داشتن هیکلی ضایع تیشرت تنگ نپوشند و فیگور نگیرند!
۲- از کلاس پنجم دبستان صورتشون رو سه تیغه نکنند و after shave نزنند!
۳- پس از یافتن اولین مو در پشت لب احساس مردانگی نکنند و به فکر ازدواج نیفتند!
۴- در میهمانیها و محافل خانوادگی احساس بامزگی نکنند و چرت و پرت نگویند!
۵- ادعای با مرامی و با معرفتی و با وفایی و غیره نکنند!
۶- کت و شلوار صورتی با بلوز زرد نپوشند و کراوات قهوه‌ای نزنند!
۷- احساس با غیرتی نکنند و راه به راه به آبجی کوچیکه گیر ندهند!
۸- از ۹ سالگی پشت ماشین باباشون نشینند و پدر ماشین رو در نیارند!
۹- چرت و پرت نگند و از خودشون تعریف نکنند!

 

 



           
سه شنبه 16 فروردين 1390برچسب:, :: 17:42
negar

 

ساعت 2 بعد از ظهر
یک دختر در حمام

1ـ لباساشو رو درمیاره، رنگ روشن ها رو تو یک سبد و تیره ها رو تو یکی دیگه میگذاره.
 
2ـ در حموم رو از تو قفل میکنه، جلوی آیینه می ایسته، شکمش رو که تمام مدت داده بود تو، میده بیرون و شروع میکنه به غر غر و ایراد گرفتن از نقطه نقطه بدنش.
 
3ـ در کمد رو باز میکنه انواع شامپو و صابون معطر مخصوص پوست صورت، مو، بدن، کف پا و ... رو بیرون میاره و می چینه رو لبه وان.
 
4ـ موهاش رو با شامپوی نارگیلی تقویت کننده! پرپشت کننده! براق کننده و...میشوره و هفده دقیقه ماساژ میده.
 
5ـ یکبار دیگه با همون شامپو موهاشو میشوره!
 
6ـ نرم کننده معطر پرتقالی رو به موهاش میماله تا 100 میشماره!
 
7ـ سی و پنج دقیقه زیر دوش می مونه. خوب آخه باید خیالش راحت بشه که تمام مواد شیمیایی از موهاش پاک شده. وگرنه بعد از حموم موها وز میکنه.
 
8ـ خمیر ریش داداشی رو کش میره و شیش کیلو خالی میکنه رو ساق پا و دست و پشت لب. بعد یه تیغ بر میداره و یا علی. آی
 
9ـ موهاش رو حسابی می چلونه! حوله رو مثل عمامه می پیچه دور سرش. تو آیینه خودشو ورانداز میکنه. از اینکه در اثر کشش حوله چشم و ابروش کشیده شده! احساس خوشگلی می کنه و یه ماچ گنده واسه عکس خودش تو آیینه میفرسته!
 
10ـ خوشحالیش زیاد دوام نمیاره. چون یه جوش سرسیاه بی اجازه نوک دماغش سبز شده!
 
11ـ تمام نقاط بدنش رو معاینه میکنه و با ناخن و موچین میره به جنگ جوشها و موهای زائد بی تربیت!
 
11ـ حوله ش رو می پوشه و میره به اتاقش. تمام بدنش رو با لوسیون چرب میکنه!
 
12ـ چهل بار لباس می پوشه و در میاره تا انتخاب کنه!
 
13ـ 45 دقیقه پشت میز توالت می شینه و آرایش میکنه.
 
ساعت 8:40 شب
 
 

 



یک پسر در حمام

 
 
ساعت 4 بعد از ظهر
 
1ـ همون طور که رو تخت نشسته، لباساشو میکنه. هر کدوم رو پرت میکنه یه گوشه اتاق!
 
2ـ نیم وجب حوله رو میگیره دور باسنش و میره به سمت حموم...
 
3ـ می ایسته جلوی آیینه. شکمش رو میده تو. بازو میگیره. فیگور چپ! فیگور راست! نیم ساعت قربون صدقه خودش میره! (این قد و بالا رو ببین چه کرده .لای لای لالای لای) مامان جونش هم از تو آشپزخونه تایید میکنه.
 
4ـ زیر بغلش رو بو میکنه و رنگ چهره ش بر میگرده. سبز، آبی، بنفش!
 
5ـ در کمد شامپو ها رو باز نمیکنه چون اصلا توش چیزی نداره!
 
6ـ با قالب صابون سبزش زیر بغلهاشو کف مالی میکنه. یه عالمه مو می چسبه به صابون!
 
7ـ با همون صابون صورت و مو و بدنش رو هم میشوره..
 
8ـ نرم کننده مو؟؟؟؟؟؟؟ برو بابا...
 
9ـ زیر دوش میگوزه و به خاطر اکو شدن صداش تو حموم، کر کر میخنده...
 
10ـ دو دقیقه بعد دوباره میزنه زیر خنده، آخه این دفعه بوش رسیده به دماغش...
 
11ـ چاه حموم رو هدف گیری میکنه و ....
 
12ـ از زیر دوش میاد بیرون و یکهو می بینه یادش رفته بوده در حموم رو ببنده. و همه فرش و کف خونه خیس شده. (بیخیال...مامان خشک میکنه
 
13ـ حوله فسقلیش رو می پیچه دور باسنش و همون طور خیس خیس میره تو اتاق
 
14ـ حوله خیس رو پرت میکنه رو تخت و 2 دقیقه ای لباس می پوشه
 
ساعت 4:15 بعد از ظهر
 


           
سه شنبه 16 فروردين 1390برچسب:, :: 17:32
negar

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



           
سه شنبه 16 فروردين 1390برچسب:, :: 17:25
negar

بیچاره مردا : 

اگه تیپ بزنن ، میگن : با کی قرار داری؟

تیپ نزنن ، میگن : اصلان سلیقه نداری.

زیاد بگن دوستت دارم ، میگن ک باز چه نقشه ای کشیدی؟

نگن دوستت دارم ؟ میگن : پای کی وسطه ؟

زیاد بخندن ، میگن دیوونه شدی ؟

نخندن ، میگن : چه مرگته ؟

شام بخوان : میگن : میگن فقط فکر شکمشه

شام نخوان ، میگن : معلوم نیست با کی شام کوفت کرده .

بیچاره مردا 

 

****************************************************************************************************

 

لره زنگ می زنه به 110 میگه : فرمان و کلاج و دنده ماشینو دزدیدن.

پلیس میگه : لری؟

میگه : اره

میگه : صندلی عقب نشستی بیا جلو   

 

****************************************************************************************************

 

بند شلوارتم ولم کنی آبروتو میبرم.

(جدید ترین sms عشقی تهدید امیز )   

 

****************************************************************************************************

 

ترکه بچش بعد از عید بدنیا میاد ، اسمشو می زاره پست فطرت   

 

****************************************************************************************************

کمیته برادران از برادران لر خواست که بعد از انداختن سکه به صندوق صدقات ، بچه های خود را سوار صندوق نکنند .

 

****************************************************************************************************

 

ترکه اتیش می گیره ، می برنش دکتر ، دکتر میگه : 90% شکستگی و یک درصد سوختگی ،چیکارش کردید ؟

کمک مریض می گه : آب نبود آتیش با بیل خاموش کردیم.

 

****************************************************************************************************

 

درجه نظامی ترکها

خرجوخه

خرباز

خربان

خرگرد

خرهنگ

خردار

خرتیپ

خرلشگر

اسب

 

****************************************************************************************************

 

بعد از 3 برابر شدن قیمت نان و اب ، حوزه ی

علمیه ی قم فتوا داد :

1- نظافت هیچ ربطی به ایمان ندارد .

2- ماه رمضان به شش ماه افزایش یافت .

3- مهمان دشمن خداست .  

 

****************************************************************************************************

اردبیلیه پشت ماشینش نوشت شاید این جمعه بیاید شاید .

بهش میگن : اقا جمعه میاد.

میگه : جمعه میاد تهران ، تا برسه اردبیل میشه شنبه 

 

****************************************************************************************************

 

تور ویژه تابستان 90 :

سواحل زیبای بهشت با پرواز بویینگ 727 ایران ایر

"  آخرت گشت

 "سفر را با ما تجربه کنید

شاد بروید ، شاد روان برگردید...   

 

****************************************************************************************************

 

به یارو یه سوسمار نشون می دن ، میگن : شما به این چی میگید ؟

گفت : ما غلط بکنیم چیزی بهش بگیم.... 

 

****************************************************************************************************

 

هواپیمای توپولوف تهران-مشهد به سلامت نشست.

کارشناسان در پی علت حادثه اند.  

 

****************************************************************************************************

 

لرها در یک سرقت مسلحانه ابسردکن بانک کشاورزی را بجای گاوصندوق دزدیدن

 

****************************************************************************************************

 

زن مثل ویروسه اگه وارد زندگیت بشه :

1- جیباتو search می کنه

2- پولاتو delet می کنه

3- خانوادتو  editمی کنه

4- ارتباط با دوستاتو cut می کنه

5-خوشیهاتو cancel می کنه

6- اخرشم مخت hang میکنه.... 

 

****************************************************************************************************

 

 



           
سه شنبه 16 فروردين 1390برچسب:, :: 16:24
negar

كيلومتر يا كيلو گرم

طنز ايران

دستشوئي

 



           
سه شنبه 16 فروردين 1390برچسب:, :: 16:11
negar

 

يکي بود ، دو تا نبود ، زير گنبد کبود که شايدم کبود نبود و آبي بود ، يه دخترخوشگل بدون پدر مادر زندگي مي کرد. اسم اين دختر خوشگله سيندرلا بود که بلا نسبت دختراي امروزي، روم به ديوار روم به ديوار ، گلاب به روتون خيلي خوشگل بود .
سيندرلا با نامادريش که اسمش صغرا خانم بود و 2 تاخواهر ناتنياش که اسمشون زري و پري بود زندگي مي کرد . بيچاره سيندرلا از صبح که ازخواب پا مي شد بايد کار مي کرد تا آخر شب . آخه صغرا خانم خيلي ظالم بود . همش ميگفت :سيندرلا پارکت ها رو طي کشيدي؟ سيندرلا لوور دراپه ها رو گرد گيري کردي؟سيندرلا ميلک شيک توت فرنگيه منو آماده کردي ؟ سيندرلا هم تو دلش مي گفت : اي بترکي، ذليل مرده ي گامبو ، کارد بخوره به اون شکمت که 2 متر تو آفسايده ، و بلند مي گفت : بعله مامي صغي ( همون صغرا خانم خودمون ) خلاصه الهي بميرم براي اين دختر خوشگله که بدبختي هاش يکي دو تا نبود .
القصه ، يه روز پسر پادشاه که خوشي زير دلش زده بود، تصميم گرفت که ازدواج کنه . رفت پيش مامانش و گفت مامان جونم
مامانش : بعله پسر دلبندم
شاهزاده : من زن مي خوام
مامانش : تو غلط مي کني پسره ي گوش دراز ، نونت کمه، آبت کمه ؟ ديگه زن گرفتنت چيه؟
شاهزاده : مامان تو رو خدا ، دارم پير پسر مي شم ،دارم مثل غنچه ي گل پرپر مي شم
مامانش در حالي که اشکش سرازير شده بود گفت : باشهقند عسلم ، شير و شکرم ، پسر گلم ، مي خواي با کي مزدوج شي؟
شاهزاده : هنوز نمي دونم ولي مي دونم که از بي زني دارم مي ميرم
مامانش : من از فردا سراغ مي گيرم تا يه دختر نجيب و آفتاب مهتاب نديده و خوشگل مثل خودم برات پيدا کنم .
خلاصه شاهزاده ديگه خواب و خوراک نداشت . همش منتظربود تا مامانش يه دختر با کمالات و تحصيل کرده و امروزي براش گير بياره. يه روزمامانش گفت : کوچولوي عزيز مامان ، من تمام دختراي شهر رو دعوت کردم خونمون، از هرکدوم که خوشت اومد بگو تا با پس گردني برات بگيرمش ،
شاهزاده گفت : چرا با پس گردني؟

مامانش گفت : الاغ ، چرا نمي فهمي ، براي اينکه مهريه بهش ندي، پس آخه تو کي مي خواي آدم بشي ؟ روز مهموني فرا رسيد ، سيندرلا وزري و پري هم دعوت شده بودند . زري و پري هزار ماشاالله ، هزار الله اکبر ، بزنم به تخته ، شده بودند مثل 2 تا بچه ميمون ، اما سيندرلا ، واي چي بگم براتون شده بود يهتيکه ماه ، اصلا" ماه کيلويي چنده ، شده بود ونوس شايدم ( مگه من فضولم ، اصلا" به ما چه شبيه چي شده بود ( .
صغرا خانم حسود چشم در اومده سيندرلا رو با خودش نبرد ، سيندرلا کنار شومينه نشست و قهوه ي تلخ نوشيد و آه کشيد و اشک ريخت . يهوديد يه فرشته ي تپل مپل با 2 تا بال لنگه به لنگه ، با يه دماغ سلطنتي و چشماي لوچ جلوي روش ظاهر شد
سيندرلا گفت : سلام
فرشته : گيريم عليک . حالا آبغوره مي گيري واسه من؟
سيندرلا : نه واسه خودم مي گيرم
فرشته : بيجا مي کني ، پاشو ببينم ، من اومدم که آرزوهات رو بر آورده کنم ، زود باش آرزو کن
سيندرلا : آرزو مي کنم که به مهمونيه شاهزاده برم
فرشته : خوب برو ، به درک ، کي جلوي راهتو گرفته دختره ي پررو ؟ راه بازه جاده درازه.
سيندرلا : چشم ميرم ، خداحافظ ......
فرشته : خداحافظ ....
سيندرلا پا شد ، مي خواست راه بيفته . زنگ زد به آژانس ، ولي آژانس ماشين نداشت .
زنگ زد به تاکسي تلفني ولي اونجا هم ماشين نبود . زنگ زد پيک موتوري گفت : آقا موتور داريد؟
يارو گفت : نه نداريم.
سيندرلا نا اميد گوشي روگذاشت و به فرشته گفت ؟ هي ميگي برو برو ، آخه من چه جوري برم؟
فرشته گفت : اي به خشکي شانس ، يه امشب مي خواستم استراحت کنم که نشد ، پاشوبيا ببينم چه مرگته !!!! بلاخره يه خاکي تو سرمون ميريزيم . با هم رفتند تو انباري ، اونجا يدونه کدو حلوايي بود ، فرشته گفت بيا سواراين شو برو
سيندرلا گفت : اين بي کلاسه ، من آبروم مي ره اگه سوار اين بشم .
فرشته گفت : خوب پس بيا سوار من شو !!!
سيندرلا گفت : يه آناناس اونجاست فرشته جون ، به دردت مي خوره؟
فرشته : بعله مي خوره
سيندرلا : پس مبارکه انشاالله . خلاصه فرشته چوب جادوگريش و رو هوا چرخوند و کوبيد فرق سر آناناس و گفت : يالا يالا تبديل شو به پرشيا. بيچاره آناناس که ضربه مغزي شده بود از ترسش تبديل شد به يه پرشياي نقرهاي.
فرشته به سيندرلا گفت : رانندگي بلدي؟ گواهينامه داري؟
سيندرلا : نه ندارم
فرشته : بميري تو ، چرا نداري؟
سيندرلا : شهرک آزمايش شلوغ بود نرفتم امتحان بدم
 
 
فرشته : اي خاک بر اون سرت ، حالا مجبورم برات راننده استخدام کنم. فرشته باعصاش زد تو کله ي يه سوسک بدبخت که رو ديوار نشسته بود و داشت با افسوس به پرشيانگاه مي کرد . سوسکه تبديل شد به يه پسر بدقيافه .
سيندرلا گفت : من با اين ته ديگ سوخته جايي نميرم
فرشته : چرا نميري؟
سيندرلا : آبروم مي ره
فرشته : همينه که هست ، نمي تونم که رت باتلر روبرات بيارم
سيندرلا : پس حداقل به اين گاگول بگو يه ژل به موهاش بزنه . خلاصه گاگول ژل زد به موهاش و با هر بدبختي بود حرکت کردند سمت خونه يپادشاه. وقتي رسيدند اونجا ديدند واي چه خبره !!!!!
شکيرا اومده بود اونجا داشت آواز مي خوند ، جنيفرلوپز داشت مخ پدر پادشاه رو تيليت مي کرد . زري و پري هم جوگير شده بودند و داشتند تکنو مي زدند . صغرا خانم هم داشت رو مخ اصغر آقا بقال راه مي رفت (آخه بي چاره صغرا خانم از بي شوهري کپک زده بود ) خلاصه تو اين هاگير واگير شاهزاده چشمش به سيندرلا افتاد و يه دل نه صد دل عاشقش شد
سيندرلاهم که ديد تنورداغه چسبوند و با عشوه به شاهزاده نگاه کرد و با ناز وادا اطوارگفت : شاهزاده منومي گيري ؟
شاهزاده : اول بگو شماره پات چنده ؟
سيندرلا : 37
شاهزاده در حالي که چشماش از خوشحالي برق مي زد گفت : آره مي گيرمت ، من هميشه آرزو داشتم شماره ي پاي زنم 37 باشه.
خلاصه شاهزاده سيندرلا رو در آغوش کشيد و به مهموناگفت : اي ملت هميشه آن لاين ، من و سيندرلا مي خواهيم باهم ازدواج کنيم ، همه گفتندمبارکه و بعد هم يک صدا خوندند : گل به سر عروس يالا ... داماد و ببوس يالا
سيندرلا هم در کمال وقاحت شاهزاده رو بوسيد و قندتو دلش آب شد ( بعد هم مرض قند گرفت و سالها بعد سکته کرد و مرد)
سپس با هم ازدواج کردند و سالهاي سال به کوريه چش مزري و پري و صغرا خانم ، به خوبي و خوشي در کنار هم زندگي کردند و شونصد تا بچه به دنيا آوردند.
 
سیندرلا ده سال پس از ازدواج
 
سیندرلا آن روز صبح زود از خواب بیدار شد. صبحانه همه اهل خانه را داد، ظرف‌ها را شست، بعد شروع کرد به پاک کردن سبزی. برای ناهار غذا را آماده کرد. همه آمدند ناهار را خوردند. بعد سیندرلا آمد باز همه ظرف‌ها را شست. بعد همه خوابیدند. سیندرلا شروع کرد به رفت و روب خانه. با جارو و دستمال به جان خانه افتاد. بعد رخت‌ها را در ماشین انداخت و بعد آنها را در ایوان پهن کرد. بعد همه بیدار شدند و شام خواستند. سیندرلا شام آنها را داد و باز ظرف‌ها را شست.
آخر شب که باز همه خوابیده بودند، او به نفس آرام بچه‌ها و صدای خرناس شوهرش در خواب گوش می‌داد و در نور کم سوی اتاق پشتی مشغول اتو کردن لباس‌ها بود و در ذهنش داشت کارهای روز بعد را مرور می‌کرد. «باید برای دخترم لیمو بخرم، دخترم لیمو دوست دارد. برای آش هم رشته لازم دارم. قند هم تمام شده، پس فردا مهمان بیاید قند نداریم...» بعد دنبال کاغذی گشت تا همه این‌ها را رویش بنویسد. در کمد قدیمی را باز کرد تا بدون سر و صدا کاغذی پیدا کند. ناگهان یک لنگه کفش کوچک بلوری از کمد بیرون افتاد.
سیندرلا کفش را برداشت. نگاهی به آن انداخت و غرق در خاطرات دور، لبخند زد. چیزی عوض نشده بود. گرچه از زمان ازدواج او با شاهزاده قصه‌ها سال‌ها می‌گذشت، اما او همیشه سیندرلا بود و باید احساس خوشبختی می‌کرد.
«سیندرلا...»
صدای شوهرش در سکوت شب او را ترساند. کفش بلور از دستش افتاد و هزار تکه شد و روی زمین از آن کفش بلور، تنها پودری سفید و لزج به جا ماند. مثل آردی که کنار گذاشته بود تا آن روز برای بچه‌هایش شیرینی بپزد.
 
 


           
سه شنبه 16 فروردين 1390برچسب:, :: 15:56
negar

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید. امیدوارم از مطالب لذت ببرید. حتما نظر بدید .
آخرین مطالب
نويسندگان
موضوعات
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان satansim و آدرس satansim.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.